صحنه های دوست داشتنی پسران برتر از گل (3)
- بعد از شش ماه جاندی میرفت دنبال جونپیو ولی جونپیو میدیدش و محلش نمیذاشت. بعدش جاندی با خودش هی میگفت حتما منو ندیده، نه اون به من نگاه کرد.
- جیهو و یه جونگ و ووبین میومدن پیش جاندی و میرفتن گردش و جونپیو عکسهاش رو با مبایلش میدید.
- وقتی داشتن قایم موشک بازی میکردن جاندی جونپیو رو توی تلویزیون میدید و گریه میکرد ، جیهو میخواست ماسکش رو از روی صورتش برداره ولی نمیذاشت.
- اونجا که جاندی و جونپیو با هم صحبت میکردن و جونپیو بهش میگفت من چشمم به حقیقت باز شده و تو نمیخواد نگران من باشی و میرفت.
- جونپیو با نامزدش (که هنوز نمیدونست نامزدشه) و سر کفشه با هم دعوا میکردن.
- جونپیو نشسته بود با ناراحتی ویدئویی که جاندی قبل از اومدن به ماکو براش حرف زده بود رو نگاه میکرد و جاندی میگفت دلم برای دعوا هامون تنگ شده.
- جاندی رفته بود دستشویی جیهو یهو میومد در رو باز میکرد یه سه ساعتی نگاه میکرد و بعد مثل خنگا میگفت در رو قفل نکردی.
- وقتی جیهو و جاندی داشتن برمیگشتن کره که جونپیو میومد و جاندی بهش میگفت چرا اومدی و جیهو هم میگفت چون تو جاندی رو دوست داشتی من خودمو کشیده بودم کنار. بعدش جونپیو گریه میکرد.
- تولد جونپیو مامانش جاندی رو هم دعوت کرده بود و ازش میخواست براشون پیانو بزنه. جاندی هم یه شعرغمگین میخوند.
- یه جونگ و گاایول نقشه میرختن که جاندی و جونپیو رو دوباره به هم برسونن و جاندی برای اینکه اون دوتا با هم قرار گذاشته بودن میومد پیش جونپیو ازش کمک میخواست و ووبین براش توضیح میداد که یه جونگ قاتل 5 ثانیه ایه و جونپیو غیرتی میشد.
- اونجاهایی که جاندی و جونپیو با هم یه جونگ و گاایول رو تعقیب میکردن.
- جاندی یهو روش رو برمیگردوند و میرفت توی بغل جونپیو و جونپیو هم سریع بغلش میکرد.
- یه جونگ کتش رو میداد به گاایول و جاندی میگفت چرا یه جونگ اینطوری میکنه و جونپیو میگفت نه پس بذاره گاایول یخ بزنه بعدش به جاندی نگاه میکرد و میگفت خودتم که داری یخ میزنی و مثل دفعه ی قبل بغلش میکرد تا گرم بشه.
- یه جونگ برای گاایول آتش بازی راه مینداخت و جاندی و جونپیو یاد خودشون می افتادن و جونپیو میگفت این یه جون خیلی باحاله.
- یه جونگ به گاایول میگفت تا تهش بریم؟، جاندی میگفت یعنی الان یه جونگ چی میگه و جونپیو میگفت داره میگه تا تهش بریم و به ساختمون هتل نگاه میکرد.
- وقتی میرفتن هتل و هی جاندی فال گوش وایمیستاد و نگران گاایول بود بی خبر از اینکه همه ی اینا نقشه س. بعد مامان جونپیو میومد و میدیدشون و میگفت اومدی خودتو به پسرم بفروشی (ای آشغال پست) بعدش میخواست جاندی رو بزنه که جونپیو دستش رو میگرفت.
بازم ادامه داره...
خوبه
پاسخحذفمیشه این فیلمو برام بفرستین؟
من بعضی قسمتاش رو دیدم لطفا.
اینم ایمیلمsaedzadeh67@yahoo.com
منتظرم.