بعد از اینکه دوونگ می هو رو می بوسه.... دوباره میخواد این کارو بکنه که یهو مهره دردش میاره و نمیذاره و می هو میگه احتمالا مهره بخاطر ارتباط با یه زن دیگه آسیب دیده بود هنوز خوب نشده و الان هم که تو داری به رابطه داشتن فکر میکنی مهره عصبانیه. دوونگ میگه من کی همچین فکری کردم و می هو میگه فقط یه کم تحمل کن و باز تا میخوان همیدگه رو ببوسن مهره نمیذاره. دونگ جو هم میخواد بخاطر اینکه می هو بعد از مرگ دوونگ ناراحت نشه یه جای دور بفرستش. بعد می هو نشسته داره برنامه ریزی میکنه برای زندگی آینده ش حالا این کارایی که میخواد بکنه چیه؟؟!! 1. جفت گیری با دوونگ.... 2. عروسی با دوونگ.... 3. بچه دار شدن از دوونگ.... 4. با دووونگ.... (همش شد دوونگ) دوونگ میگه چقدر زود برنامه ریزی کردی من اصلا به اینا فکر نکردم... می هو هم میگه هر سال یه بچه به دنیا میاریم..... و با خوشحالی با هم زندگی میکنیم. دوونگ هم به این چیزایی که می هو گفت فکر میکنه و تصورشون میکنه که عروسی میکنن و بچه دار میشن ولی وقتی تصور میکنه اون همه بچه تازه همشون مثل می هو باشن و ازش گوشت بخوان... میگه نه نه بسه من هنوز 21 سالمه و زود که پدر بشم و میره با خودش فکر میکنه که چه خوب شد مهره نذاشت و برنامه ی می هو رو عقب انداخت.
می هو از زنای محله میشنوه که برای ساخت یه جا تمام درختا رو قطع کردن. و بخاطر همین یه بچه هه هم که آدم نیست و توی درختا زندگی میکرده الان جایی نداره بره و کنار خیابون نشسته که یهو می هو رو میبینه و میفهمه که روباه نه دمه و به امید اینکه چیزی ازش بدزده دنبالش راه میافته. می هو به دونگ جو میگه که حالا که دوونگ گفته دوستش داره دیگه چیزی مهم نیست ولی دونگ جو میگه من میخوام از اینجا برم و دیگه نمیتونم ازت مراقبت کنم و میخوام برم یه جزیره که می هو هم میگه پس من نمیتونم اونجا بیام چون از آب میترسم. و دونگ جو میگه تو یه روباهی نباید از آب بترسی باید از آتش بترسی... می هو هم میگه شاید بخاطر اینکه من از آتش درست شدم و بخاطر اینه که دمهام مثل آتش آبیه... دونگ جو هم تعجب میکنه که این چطور ممکنه!! و اون پسر بچه رو میبینه که داره دنبال می هو میره. سر فیلمبرداری دوست دوونگ بهش میگه یه خبر بد دارم اینکه تو قراره توی چین بمیری!!!!!! (این از کجا میدونه قراره دوونگ بمیره) ولی بعدش سریع میگه قراره قسمت هایی که دوونگ بازی کنه رو توی چین فیلمبرداری کنن. می هو و دوونگ دارن با هم حرف میزنن که اون پسره میفهمه مهره توی بدن دوونگه و وقتی از کنارش رد میشه میگه مهره ش بوی آتش جن میده و میخواد بگیرش و بخورش و دنبال دوونگ راه میافته که دونگ جو میگرش و میگه من میدونم تو یه جنی. و اون پسره به دونگ جو مگه من مطمئنم مهره ی اون از آتش یه جن ساخته شده.... و دونگ جو به شباهت می هو و دختری که سالها پیش مثل می هو بود فکر میکنه و میگه پس شباهتشون اتفاقی نبوده. می هو و دوونگ میرن خونه ی بابابزرگ دوونگ، می هو رقص سنتی کره ای براش انجام میده و بابابزرگه خوشش میاد ولی وقتی دارن غذا میخورن به می هو میگن چرا برنج و اینا نمیخوری که اونم مجبور میشه قاشقش رو پر میکنه و دوونگ به عمه و بابابزرگش میگه اون چیه و تا اونا برمیگردن می هو قاشق رو میکنه توی دهن دوونگ.... و اونا هم فکر میکنن خود می هو خورده. می هو آلبوم عکس دوونگ رو میبینه و بهش میگه تو از بچگی تا حالا خیلی عوض شدی و دوونگ بهش میگه تو نمیترسی که آدم بشی، پیر میشی و میمیری... برای آدما سن و مرگ خیلی ترسناکه. ولی می هو میگه تو 21 سال زندگی کردی و هی عوض شدی ولی من فقط ان همه سال وجود داشتم و هیچ تغییری نکردم و دوست دارم عوض بشم و حسودیم میشه که آدما خاطرات دارن... دوونگ هم یه عکس از می هو با خودش میندازه و میگه این اولین خاطره ت و بیا با هم خاطرات خوبی رو بسازیم. دونگ جو میره معبد و میگه اون مهره ی کیل داله (همون دختره که می هو شبیه اونه) و بازم اشتباه کردم اگه برنگرده ... بازم میمیره. دوونگ و می هو میخوان ببینن مهره آرومتر شده یا نه، دست همدیگه رو میگیرن و دوونگ میگه خوبه هی نزدیک تر و نزدیک تر میشن ولی دوونگ میگه نه این دیگه خیلی نزدیکه و دوباره دست همدیگه رو میگیرن و راه میرن. دونگ جو میره پیش می هو و بهش میگه دلم خیلی برات تنگ شده بود و دیگه نمیرم و میخوام ازت محافظت کنم. دونگ جو پیش دوونگ هم میره و بهش میگه نذار مهره آسیب ببینه و بعدا بذار می هو بره ولی دوونگ میگه من میخوام با می هو شاد زندگی کنم.
دوونگ به می هو میگه از این به بعد باید مثل آدما سبزیجات هم بخوری و می هو هم میخواد سعی خودشو بکنه. کارگردان به دوونگ میگه دو ماه باید بریم چین و دوونگ هم نگران می هو میشه. دوونگ به می هو نه تا چیز میگه که می هو شارژ بشه و آخریش اینه که خیلی خیلی خیلی دوستش داره و می هو هم از خوشحالی نمیدونه چیکار کنه و دونگ جو هم اینا رو میشنوه و باز به هه این میگه باید از هم جداشون کنه. می هو به دونگ جو میگه مگه نگفتی با این پاسپورت میشه همه جا رفت و میخواد با دوونگ بره چین. دونگ جو هم میگه جدیدا یه موجود عجیب دوونگ رو تعقیب میکنه و بهتره یه چند وقت دوونگ از اینجا دور باشه. دوونگ میخواد بره چین به میهو میگه وقتی برگردم مهره کاملا خوب شده و بهت پسش میدم. توی مدتی که دوونگ چینه می هو هر کاری میکنه عکس میندازه میذاره توی اآبومی که دوونگ بهش داده. دوونگ میخواد می هو رو سورپرایز کنه بهش نمیگه برگشته کره ولی می هو پیش دونگ جوئه و داره برمیگرده. اون پسر بچه هم دوونگ رو تنها پیدا میکنه و بیهوشش میکنه و میخواد مهره رو از بدنش دربیاره... دونگ جو میفهمه و سریع خودشو میرسونه و اون بچه فرار میکنه. دوونگ به دونگ جو میگه اون پسره گفت من بخاطر مهره میمیرم، یعنی چی؟ می هو هم اون پسره رو میگیره و اون پسره بهش میگه تو خیلی بدجنسی میخوای نیروی حیاط اونو بگیری الان مهره نصفش رو گرفته و وقتی که کامل بگیرش و تو مهره رو بگیری اون میمیره و میگه که دونگ جو میدونه. و می هو هم متعجب و ناراحت میشه. دونگ جو هم از اونطرف به دوونگ میگه اگه مهره رو به می هو ندی، می هو میمیره. دوونگ هم میگه نگران نباش من به می هو خیانت نمیکنم. می هو همونجا توی پارک میشینه و به اینکه اگه مهره رو از دوونگ بگیره، دوونگ میمیره فکر میکنه و گریه میکنه... ولی دوونگ بی خبر از همه چیز داره روز شماری میکنه و خوشحاله که نصف 100 روز گذشته و میره بالای ورقی که می هو برنامه ی زندگی آینده ش رو نوشته بود مینویسه "برنامه ی زندگی دوونگ و میهو". می هو میره پیش دونگ جو، دونگ جو بهش میگه اگه مهره رو پس نگیری خودت میمیری و اینو به دوونگ گفتم و اون نمیذاره تو بمیری. می هو میره به اون چاقو نگاه میکنه و میگه گفتی اگه این چاقو بهم بخوره ناپدید میشم. دونگ جو هم چاقو رو میبره یه جای دیگه و می هو با خودش میگه من باید ناپدید بشم. دوونگ به می هو میگه دلم برات تنگ شده بود برگشتم و میگه چرا نگفتی که اگه مهره رو بهت پس ندم میمیری. می هو گریه میکنه و میگه اینقدر دوستت دارم که میخوام گریه کنم... دوونگ هم اشک می هو رو پاک میکنه و میگه بیا برای همیشه با هم باشیم و من ازت محافظت میکنم.... می هو هم میگه منم ازت محافظت میکنم.......
حالا چی میشه؟؟؟!!!!!
می هو از دوونگ محافظت میکنه؟؟؟!!!
یا دوونگ از می هو محافظت میکنه؟؟!!!
پایان قسمت دوازدهم
سلام من اپم با نظرت بیا[قلب]
پاسخحذف