بعد از اینکه بابای مری میاد توی خونه میبینه موو-کیول تنهاس (معلوم نیست توی اون فسقله جا مری رو کجا کرده!) باباهه سرش یه ذره غر میزنه و میخواد ببرتش پیش پلیس که یهو پتو و وسایلهای مری رو میبینه و میگه اینا اینجا چیکار میکنن و تا اون هواسش به اونهاس، موو-کیول از فرصت استفاده میکنه و با ساک مری در میره (پس بگو مری رو توی ساک قایم کرده بود ) باباهه یهو میبینه موو-کیول نیست و میدوئه دنبالش. همینطور که دارن میدوئن باباهه میگه مری کجاس؟ موو-کیولم میگه من از کجا بدونم؟ (جون خودت اگه نمیدونی پس ساک مری با تو چیکار میکنه؟) موو-کیول سریع ماشین میگیره و باباهه هم به یه موتوریه میخوره و نمیتونه بره دنبالشون. باباهه میاد خونه ی جونگ-این و میخواد بره توی اتاق مری ولی جونگ-این میخواد نذاره که باباهه هواسشو پرت میکنه و میپره توی اتاق مری و میبینه مری توی تختش خوابه. مری الکی ادای مریضا رو درمیاره و جونگ-اینم میگه مری بعد از کنسرت اومد خونه و دارو خورد خوابید. باباهه مری رو برمیداره از اتاق میبره بیرون، جونگ-اینم با کنجکاوی اینور و اونور اتاقو نگاه میکنه و میره بیرون. بعدش که همه میرن بیرون یهو موو-کیول از پشت کمد در میاد (پس بگو جونگ-این دنبال چی میگشت، موو-کیولم که اینقدر کوچولوئه پشت کمد جا گرفته) بابای مری به جونگ-این التماس میکنه که مراقب مری باشه جونگ-اینم میگه نگران نباش و مری رو بسپر به من. (آره.... مری رو بسپره به تو که دو دستی تحویلش بدی به موو-کیول ) موبایل جونگ-این زنگ میزنه و بلند میشه میره. باباهه هم به مری میگه وسایلت توی خونه ی اون پسره چیکار میکرد؟ مری هم میگه چون اینجا دیگه جا نداشتیم همه رو انداختم دور. موو-کیول هم توی اتاق مریه و اطرافش رو نگاه میکنه و میگه چقدر اتاقش بچگونه س. میره کتابی که رومیزه رو بر میداره و نوشته ی جونگ-اینو اولش میبینه و میگه ایش...چقدر دمده به دخترا ابراز عشق میکنه. به اتاق یه نگاه میکنه و میگه این وسایل چیش خوبه؟ بابای مری رفته و جونگ-این به مری میگه اگه پول نیاز داشتی باید بهم میگفتی، چرا حلقه رو وثیقه گذاشتی؟ بهم بگو کجاس برم پس بگیرمش. یهو موو-کیول میاد و میگه به چه حقی میخوای اینکارو بکنی؟ دست مری رو میگیره و میگه بابات رفته، بیا بریم. مری هم میگه نمیتونیم بریم الان بابام بیرون داره نگهبانی میده. جونگ-این به موو-کیول میگه اینجا بمون. موو-کیول میگه تو اتاق نداری کجا بخوابم؟ جونگ-اینم میبرتش توی اتاقی که تلویزیون توشه و میگه روی مبل بخوابه. موو-کیول با ناراحتی میگه اینجا سرده، من میرم اتاق مری، ما توی خونه ی من روی یه تخت با هم خوابیدیم. (اینو یه جوری میگه که میخواد حسودی جونگ-اینو دربیاره) جونگ-اینم سعی میکنه آروم باشه و با لبخند میگه روی یه تخت؟ مری هم میزنه به موو-کیول و با خجالت میگه یه پرده بینمون بود. جونگ-این حال موو-کیولو میگیره و میگه تا وقتی خونه ی منی باید طبق قوانین من باشی. جونگ-این میره براش بالش و پتو بیاره و موو-کیول هم عصبانیه و نمیخواد بمونه ولی مری میگه بخاطر من همین یه شبو بمون و تحمل کن. جونگ-این میره توی اتاقش و وایمیسته هی فکر میکنه میره با بالشهاش تختو دوقسمت میکنه و فکر میکنه [توی فکرش تصور میکنه که موو-کیول و مری چطوری توی خونه ی موو-کیول روی یه تخت خوابیدن و فکر میکنه یهو موو-کیول پرده رو میزنه کنار و به مری با شرارت نگاه میکنه و مری رو میبوسه] از فکر درمیاد و اعصابش بهم میریزه (بدبخت همه چیزم توی خودش میریزه)
بلآخره موو-کیول روی مبل میخوابه، وسط شب بیدار میشه و تشنشه ولی نمیدونه یخچال کجاس و میره یهو میپره روی تخت مری که خوابه، مری از ترس جیغ میزنه و موو-کیولم دستشو میزاره روی دهن مری و میگه تشنمه، مری هم میبرتش آشپزخونه و موو-کیول بدبخت که تا حالا از این یخچالا ندیده با در یخچال بازی میکنه و میگه پس اینطوری باز میشه. مری هم میخواد آبمیوه رو بده به موو-کیول که یهو میریزه روی موو-کیول و مری بهش میگه لباستو دربیار. موو-کیول هم با مظلومیت میگه چرا اصرار داری درش بیارم؟ جونگ-اینم که توی اتاقش خوابه یهو صدای شالاپ شولوپ آب میشنوه و با کنجکاوی سریع میره ببینه چیه،همینطور که به طرف حموم میره صدای موو-کیول و مری رو میشنوه، مری میگه بهش دست نزن، بذار کارمو بکنم. موو-کیول میگه بذار من بکنم،آه... خیلی گرمه. جونگ-این همینطور رفته دم در حموم وایستاده و داره گوش میده که دیگه طاقت نمیاره و میره تو و میگه موو-کیول الان داری.... جونگ-این تا مری و موو-کیولو میبینه ادامه ی حرفشو نمیگه. مری میگه روی لباس موو-کیول آبمیوه ریخته دارم میشورمش. جونگ-اینم که ضایع شده میگه چرا نصف شبی داری با دست میشوریش، با لباسشویی بشور. (خب میخواستی اینقدر فکر بد نکنی که ضایع نشی) بابای مری هم توی خونه ی موو-کیول قایم شده و تا مامان موو-کیول میاد تو یهو میپره میگیرش و با هم حرف میزنن و خلاصه بابای مری میگه مگه نگفتی که کمک میکنی مری و موو-کیولو از هم جدا کنیم. مامانه هم میگه کی گفتم که نمیکنم. سو-جون آهنگی که موو-کیول ساخته رو میخونه ولی چون خوب نمیخونه، موو-کیول میره بهش نشون میده چطوری بخونه که جونگ-این هم میشنوه و پیشنهاد میده که خود موو-کیول بخونه. (خدایی هم خیلی ناز و قشنگ میخوندش)
جونگ-این هم هی به عکس مامان مری که توی کیف باباش بود فکر میکنه. میره دیدن باباش که باباهه میگه با اینکه میدونم سرت شلوغه ولی برای عروسی آماده شو، من برنامه ریز عروسی رو با لباس عروس میفرستم خونه ات. جونگ-این به باباش میگه من عکس مامان مری رو توی کیفت دیدیم، بین تو و مامان مری رازی هست که نمیتونی بگی؟ باباهه هم شکه میشه و میگه نمیخوام الان در موردش حرف بزنم. توی خونه ی جونگ-این برای مری لباس عروس آوردن و دارن بهش نشون میدن و جونگ-این هم از مستخدمشون در مورد عکس مامان مری میپرسه و مستخدمه میگه الان باید 30 سال شده باشه که بابات اون عکس رو داره. مری که یکی از لباس عروسها رو برای امتحان پوشیده به جونگ-این میگه میخوام باهات حرف بزنم. میرن دم در مری میگه همونطور که قبلا گفتم تو رو انتخاب نمیکنم. جونگ-این هم میگه بخاطر اینکه شک نکنن باید نقش بازی کنیم، نگران نباش چیزی نمیشه. موو-کیول از راه میرسه و تا مری رو توی لباس عروس میبینه جا میخوره و میگه دارید عکس عروسی میندازید؟ مری میگه اینطوری نیست. ولی موو-کیول میگه پس چرا لباس عروس پوشیدی؟ با ناراحتی میذاره میره و مری هم با اون لباس عروسش با سختی دنبالش میدوئه و هی صداش میکنه ولی موو-کیول محلش نمیذاره. موو-کیول میره پشت یه دیوار قایم میشه و مری هم که میبینه موو-کیول رفته، گریه میکنه و جونگ-این میاد کتشو میندازه روی شونه ی مری و میبرتش و موو-کیول هم از پشت دیوار با ناراحتی نگاهشون میکنه. جونگ-این ناراحت توی فکره که مری میاد و میگه میخواد بره خونه ی موو-کیول و جونگ-اینم با بی محلی میگه برو. مری میره خونه ی موو-کیول ولی مامان موو-کیول تنها توی خونه س و شروع میکنه از مری ایراد گرفتن و میگه تو دوقراره ای و مناسب موو-کیول نیستی، موو-کیول باید با زنی باشه که خوشحالش کنه، نه تو، خیلی ظلمه که تو با موو-کیول باشی، دیگه نیا دیدن موو-کیول. مری هم ناراحت میشه میره. بابای جونگ-این میره پیش بابای مری و بهش چندتا عکس از مری و موو-کیول بهش نشون میده و میگه که مری هنوز پیش موو-کیوله، ولی بابای مری میگه که از هم جداشون کردم نگران نباش. بابای جونگ-اینم میگه اگه دوباره بشنوم که مری پیش اون پسره س ساکت نمیشینم و یه کاری میکنم.
دوستای موو-کیول هم باهاش آشتی میکنن و موو-کیول میره خونه ش و میفهمه که مامانش به مری چی گفته و عصبانی میشه، میره دم در خونه ی جونگ-این و میخواد به مری اس ام اس بده که "درمورد امروز...." ولی نمیفرسته. مری هم توی اتاقش نشسته و ناراحته، میخواد به موو-کیول اس ام اس بده که "درمورد امروز..." ولی نمیفرسته (چه تفاهمی) مری میره از یخچال آب برداره که میبینه جونگ-این نشسته داره مینوشه و مست شده، با تعجب نگاهش میکنه، جونگ-این بلند میشه بره ولی نمیتونه درست راه بره، مری میره کمکش کنه ولی دست مری رو میزنه کنار و میگه میدونی وقتی بیافتی توی یه تله و نتونی ازش بیای بیرون چه احساسی داره؟ مری با ناراحتی بهش نگاه میکنه و میگه چیزی شده؟ جونگ-اینم میگه تا حالا از بابام که برام مثل خداس یه بارم نافرمانی نکردم، فکر میکردم کار درستی میکنم، ولی انگار اشتباه میکردم. مری همینطور با ناراحتی نگاهش میکنه و جونگ-این هم درحالی که اشک توی چشماش جمع شده میگه مری تو هم احساس میکنی ما نمیتونیم عروسی کنیم؟ میدونی چرا مادر و پدرم از هم طلاق گرفتن؟ همین که اینو میگه عکس مامان مری رو که توی کیف باباش دیده بود یادش میاد و سعی میکنه که اشکهاشو کنترل کنه و میگه بعد از اینکه اجرا تموم شد پول بابامو برمیگردونم و تو هم میتونی آزاد بشی. داره میره مری هم دستشو میگیره کمکش کنه که جونگ-این تعادلشو از دست میده و می افته روی مری، همین لحظه موو-کیول میاد تو میبینشون و میره با عصبانی یقه ی جونگ-اینو میگیره و میگه داری با مری چیکار میکنی؟ جونگ-اینم یه پوزخند بهش میزنه و موو-کیول هم پرتش میکنه اونطرف، مری میگه اونطور که فکر میکنی نیست. موو-کیول هم با عصبانیت داد میزنه پس نکنه من مزاحمتون شدم؟ مری میگه چرا داد میزنی؟ موو-کیول هم میگه اگه الان عصبانی نباشم طبیعیه؟ موو-کیول برمیگرده جونگ-این که بی هوش پخش زمین شده نگاه میکنه و با پا بهش میزنه میگه این پسره چشه؟ موو-کیول، جونگ-اینو میبره میذاره توی تختش و با مری میرن بیرون. موو-کیول به مری میگه میخوام توی اجرای آینده ام به همه نشون بدم که مناسبت هستم و بعد به بابات بگم که "لطفا دخترت رو بده به من". موو-کیول میره خونه ش و تا صبح روی آهنگ "سلام، سلام" کار میکنه.
لی-آن (بازیگر مرد اصلی سریال جونگ-این) هم میاد سر کار و با مدیر بانگ بهم میزه و میخوان برای سریال یه موزیک ویدئو فیلمبرداری کنن ولی لی-آن خوب گیتار نمیزنه و میگن که جاش از موو-کیول استفاده کنیم (یعنی فقط دستهای موو-کیول رو بگیرن و بعد با تصویر لی-آن قاطی کنن) موو-کیول هم میره تا اون صحنه رو بازی کنه (توی اون صحنه باید به سو-جون گیتار زدن یاد بده) مری هم وقتی اونا رو با هم میبینه حسودیش میشه ولی به روی خودش نمیاره. وسط فیلمبرداری مدیر بانگ میاد و با لی-آن دعوا میکنه و اتفاقی دست لی-آن میخوره به یکی از بناهای ساختگی ست و داره میافته روی مری که موو-کیول سریع میپره و سپر مری میشه و دستش آسیب میبینه، مری ناراحته که بخاطرش دست موو-کیول آسیب دیده ولی موو-کیول با محبت بهش میگه که من حالم خوبه ولی تا دستم خوب بشه تو دست راستم بشو. میرن خونه ی موو-کیول و با هم روی تخت دراز کشیدن و موو-کیول به مری میگه آرزو میکنم که هردفعه چشمهامو باز میکنم تو کنارم باشی. مری هم میگه نگران نباش من جایی نمیرم کنارتم، اما تو با دستت میتونی فردا اجرا کنی؟ موو-کیول میگه فردا میخوام روی صحنه جلوی یه عالمه آدم اعتراف کنم. مری میگه چه اعترافی. ولی موو-کیول میگه منتظر باش. همینطور که دراز کشیدن دارن حرف میزنن یهو بابای مری میاد تو و اونا رو میبینه و میگه دارین چه غلطی میکنین؟ موو-کیول به بابای مری میگه من مری رو شاد نگه میدارم و براش لباسهای خوب میخرم. باباهه میگه تو چی داری که بخوای اینکارو بکنی؟ مری هم از موو-کیول طرفداری میکنه و قابلیتهاشو میگه. ولی بابای مری میگه حتی اگه آسمون به زمین بیاد نمیذارم تو دامادم بشی، چون از قبل یه داماد دارم. خلاصه دست مری رو میگیره و بزور میبرش و توی اتاقش زندانیش میکنه و به بابای جونگ-اینم خبر میده. فردا صبحش همه دارن برای اجرا آماده میشن و موو-کیول مچ دستش درد میکنه ولی میخواد بازم اجرا کنه. مری هم برای باباش نقش بازی میکنه که دلش درد میکنه و از خونه فرار میکنه. همه منتظر موو-کیولن و به شروع اجرا چیزی نمونده که توی راه موو-کیول رو میدزدن و مری هم میبینه ولی نمیتونه جلوشونو بگیره.........
یه موقع بلایی سر موو-کیول نیاد!!!!!
جیگرم تازه میخواست یه چیزی رو اعتراف کنه.........
پایان قسمت سیزدهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر