*توجه: از این قسمت به بعد اسمها یکم پیچیده میشه بخاطر همین قبل خوندن خلاصه ها حتما این توضیح رو بخونید:
1- اسم "جی-هیون" رو جاهایی نوشتیم که روح جی-هیونه یا اینکه گذشته رو نشون میده.
2- "یی-کیونگ" خود یی-کیونگ واقعی هستش.
3- "یی-کیونگ (جی-هیون)" جاهایی نوشتیم که روح جی-هیون توی جسم یی-کیونگه.
بعد از اینکه جی-هیون میره توی جسم یی-کیونگ یکم توی آیینه به خودش نگاه میکنه و متوجه میشه چقدر کثیفه و توی خونه رو میگیرده و میبینه نه شامپو داره نه کرم، لباسهاشم بیریخته. میره بیرون داره فکر میکنه که چطور با این ریخت توی خیابون راه بره که یهو زمانبند ظاهر میشه. یی-کیونگ (جی-هیون) بهش میگه: «من شین جی-هیونم» زمانبند هم میگه: «طی این 49 روز سه تا قانون داره، یک اینکه به کسی نگی شین جی-هیونی چه با حرف چه با قلبت، دو اینکه فقط وقتی که یی-کیونگ خوابه میتونی از جسمش استفاده کنی یعنی از ساعت 10 صبح تا نیمه شب، اگه هم سر وقت نرسی خونه یه روز از 49 روزت کم میشه. سوم اینکه پولی که نیاز داری رو خودت باید بدست بیاری.» به یی-کیونگ (جی-هیون) یه موبایل میده و میگه: «این زمان باقی مونده ت رو بهت میگه و میتونی در مواقع اضطراری با این بهم خبر بدی» بهش یکم پول میده تا بتونه کار پیدا کنه، یی-کیونگ (جی-هیون) ازش میپرسه: «از کجا بفهمم که کسی برام اشک واقعی میریزه؟» زمانبند هم میگه: «اگه کسی گریه کنه توی گردنبند توی گردنت جمع میشه» جی-هیون میبینه یه گردنبند اشک توی گردنشه و از زمانبند میخواد که با موتور تا بیمارستان ببرش ولی زمانبند میگه: «قانونه که ما خودمون رو قاطی کار آدما نکنیم». یی-کیونگ (جی-هیون) میره بیمارستان و میبینه که باباش و مین-هو دارن درموردش حرف میزنن و یاد موقعی می افته که [منتظر این-جونگ بوده تا باهم فیلم ببینن ولی این-جونگ کارداشته و نتوسته بیاد و همون موقع اتفاقی برای دومین بار مین-هو رو دیده.] یی-کیونگ (جی-هیون) میره شامپو اینا میخره و میره مغازه ی سو-وو ولی سو-وو توی مغازه نیست.
هان-کانگ هم که ناراحته یاد دوران دبیرستانش میافته که [یه سری پسر قلدر مدرسه بهش گیر داده بودن که جی-هیون از راه میرسه و اون پسرا فرار میکنن چون میدونن که جی-هیون کمربند مشکی تکواندو داره و این اولین ملاقاتش با جی-هیون بوده.] هان-کانگ عصابش خورده و به کارکنای رستورانش الکی گیر میده و میخواد بره بیرون که یهو یی-کیونگ (جی-هیون) از راه میرسه و یه نگاه به هم میکنن و هان-کانگ میره. یی-کیونگ (جی-هیون) میبینه دوستاش اینجا هم نیستن ولی چون گرسنشه میشینه غذا میخوره ولی آخرش میبینه پول به اندازه ی کافی نداره و هان-کانگ میگه اشکالی نداره برو.(چه مهربون!) یی-کیونگ (جی-هیون) توی روزنامه دنبال کار میگرده ولی چیزی پیدا نمیکنه و میره سراغ هان-کانگ و ازش میخواد نیمه وقت توی رستورانش کار کنه و بهش میگه: «مدرک دارم و 2 سال توی هتل سئول کار کردم». ولی هان-کانگ میگه: «من به کارگر نیاز ندارم.» یی-کیونگ (جی-هیون) التماس میکنه و میگه: «فقط 48 روز بذار کار کنم، فکر کن داری زندگی یه آدمو نجات میدی.» یی-کیونگ (جی-هیون) که هول شده با دستش بازی میکنه و هان-کانگ با دیدنش یاد جی-هیون میافته و نگاهی به سرتا پای یی-کیونگ (جی-هیون) میندازه و پول درمیاره بهش بده، یی-کیونگ (جی-هیون) ناراحت میشه و میگه: «بابام گفته هیچ وقت همینجوری از کسی پول نگیرم» با عصبانیت داره میره که یکی از کارکنای رستوران صداش میکنه و میبرش پیش هان-کانگ، هان-کانگ هم بهش میگه از فردا بیا سر کار.
یی-کیونگ (جی-هیون) میره خونه و وسایلش رو توی یکی از جعبه ها که میخواد قایم کنه لباسای خوشگل میبینه و خوشحال میشه و بعدش میخوابه و از جسم یی-کیونگ درمیاد، فکر میکنه با اینهمه تلاش طی روز باید خسته باشه ولی اصلا خسته نیست و میخواد بره بیرون که نمیتونه درو باز کنه. دکمه ی اضطراری رو میزنه، زمانبند میاد و عصبانی میشه که بخاطر درباز کردن صداش کرده (آخه بیچاره زمانبند توی یه کلوب داشت حالشو میکرد) زمانبند بهش کمک نمیکنه و میره. یی-کیونگ بیدار میشه و آماده میشه میره بیرون، جی-هیون هم دنبالش میره بیرون. جی-هیون میره بیمارستان و یی-کیونگ میره مغازه ایی که کار میکنه و دوباره همون مردی که ازش سیگار میخرید میاد و سیگار میخره و حالشو ازش میپرسه و یی-کیونگ یادش میاد که مردیه که از تصادف نجاتش داده ازش میپرسه: «تو کی هستی؟» مرده میگه: «منو نمیشناسی؟ من 6 ماهه که همین موقع میام اینجا و این سیگارو ازت میخرم» یی-کیونگ هزینه ی بیمارستانو بهش میده و میگه: «پول تاکسی رو هم فردا بهت میدم»
صبحش یی-کیونگ (جی-هیون) سشوار و بیگودی از توی وسایل پیدا میکنه سر و وضعش رو درست میکنه وقتی میره سر کار همه تعجب میکنن که چقدر تمیز شده. مدرک تحصیلیش رو میده و شروع میکنه به کار کردن ولی اصلا وارد نیست و خرابکاری میکنه. توی بیمارستان مامان جی-هیون ناراحته و میگه: «جی-هیون رفته بود برای عروسی آماده بشه پس چرا توی گوک دونگ تصادف کرده؟» مین-هو هم که اونجاس اینا رو که میشنوه تعجب میکنه.
صبحش یی-کیونگ (جی-هیون) سشوار و بیگودی از توی وسایل پیدا میکنه سر و وضعش رو درست میکنه وقتی میره سر کار همه تعجب میکنن که چقدر تمیز شده. مدرک تحصیلیش رو میده و شروع میکنه به کار کردن ولی اصلا وارد نیست و خرابکاری میکنه. توی بیمارستان مامان جی-هیون ناراحته و میگه: «جی-هیون رفته بود برای عروسی آماده بشه پس چرا توی گوک دونگ تصادف کرده؟» مین-هو هم که اونجاس اینا رو که میشنوه تعجب میکنه.
یی-کیونگ (جی-هیون) توی رستوران هان-کانگ داره کار میکنه که مین-هو میاد و یی-کیونگ (جی-هیون) تا میبینش خوشحال میشه و میره بهش خوشامد میگه و بهش میگه: «سوپ میخوری؟» مین-هو هم میگه: «نه الان نمیخوام چیزی بخورم» و از هان-کانگ میخواد که براش شراب بیارن. مین-هو که داره هی شراب میخوره، یی-کیونگ (جی-هیون) با ناراحتی بهش ذل زده و هان-کانگ هم مونده که چرا این به مین-هو خیره شده. یی-کیونگ (جی-هیون) برای مین-هو شیر میاره و میگه: «همه چیز درست میشه» هان-کانگ هم دیگه تحملش تموم میشه و میگه: « سونگ یی-کیونگ میتونی بری». یی-کیونگ (جی-هیون) میره بیرون و منتظره که میبینه مین-هو رو مست میارن، مین-هو داره می افته میره کمکش میکنه و هان-کانگ هم همینطور با تعجب نگاهش میکنه مین-هو رو که میفرستن میره هان-کانگ به یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «اون نامزد دوستمه، بهش علاقمند شدی؟» یی-کیونگ (جی-هیون) هم میگه: «نه فقط چون مشتری بود، باهاش خوب رفتار کردم» هان-کانگ میگه: «فقط بخاطر یه مشتری یک ساعت بیرون منتظر موندی؟» و داره همینطور حرف میزنه که یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «دیرم شد» و میره. هان-کانگ میره بیمارستان و گل برای جی-هیون میبره، جی-هیون هم میاد و میبینه باباش از خستگی نشسته خوابش برده، میخواد سر باباش رو صاف کنه ولی نمیتونه بهش دست بزنه با اینحال دستش رو میزاره روی دست باباش و میگه: «فقط یکم دیگه صبر کن، مین-هو و این-جونگ و سو-وو برام گریه میکنن؛ نه؟ اما اونقدر که فکر میکردم مردم گریه نمیکنن، فکر میکردم کل روز به من فکر میکنن و گریه میکنن.»
یی-کیونگ (جی-هیون) هنوز به خرابکاری هاش سر کار ادامه میده ولی ایندفعه هان-کانگ دستشو میگیره و میبره بهش درست آب ریختن و قاشق چنگال گذاشتن رو نشون میده و میگه: «من اینارو وقتی پاره وقت کار میکردم یاد گرفتم، تو که تو هتل کار میکردی بلد نیستی؟» یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «یکم مشکل داشتم بخاطر همین بعضی چیزا یادم رفته» هان-کانگ میگه: «چه مشکلی بوده که یادت رفته چطوری آب بریزی؟» یی-کیونگ (جی-هیون) هم میگه: «خیلی وقته کار نکردم و یادم رفته» هان-کانگ میگه: «اصلا مطمئنی توی هتل کار کردی؟» یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «آره ولی من تصادف کرده بودم و فراموشی گرفتم» یی-کیونگ (جی-هیون) که میبینه هان-کانگ باورش شده، ادامه میده: «یه قسمت از خاطراتم پاک شده...» هان-کانگ میگه: «همین الان برو هتل سئول و مدرک بیار که اونجا کار میکردی، حتما یک ساعته بیار». یی-کیونگ (جی-هیون) میره مدرکش رو میگیره و اونجا به کارمندا نگاه میکنه که چطور کار میکنن، که یهو چشمش به مین-هو میافته، میره دنبالش و فکر میکنه داره میره رستوران هتل، برمیگرده بره که یهو کنارش این-جونگ رو میبینه متعجب میشه میبینه آسانسوری که مین-هو رفت توش طبقه ی 18 ایستاد که طبقه ی اتاقای هتله تعجبش بیشتر میشه شک میکنه و با این-جونگ سوار آسانسور میشه میبینه اونم دکمه ی طبقه ی 18 رو زد. میخواد چیزی که داره فکر میکنه رو قبول نکنه ولی میبینه که این-جونگ میره دم در اتاق مین-هو و مین-هو این-جونگو میبره تو. یی-کیونگ (جی-هیون) پاهاش سست میشه انگار دنیا داره دور سرش میچرخه و یهو یادش میاد که [روز تصادف وقتی داشته لباس ساقدوش رو میبرده به این-جونگ نشون بده اتفاقی مین-هو و این-جونگو با هم توی ماشین دیده بوده، که مین-هو دست این-جونگو میبوسه و بغلش میکنه، بعد جی-هیون همینطور که رانندگی میکنه هی با خودش میگه امکان نداره و میخواد از خودشون بپرسه و بهشون زنگ بزنه که موبایلش می افته کف ماشین، موبایلو برمیداره همینطور درحین رانندگی میخواد تماس بگیره که اونطوری تصادف میکنه.] یی-کیونگ (جی-هیون) که همه چیزو یادش اومده جلوی در اتاق اونا میشینه و گریه میکنه ...........
پایان قسمت دوم
کی فکرشو میکرد نامزدش و دوستش باهم باشن؟؟ جی-هیون چه با اطمینان فکر میکرد این دوتا براش گریه میکنن. کسایی که توی ظاهر خیلی دوستش داشتن اینطوری از آب دراومدن، حالا یعنی کسی هست براش گریه کنه؟
سلام.دستتون درد نکنه.
پاسخحذفبعضی وقتا قاتی میکنم کی زنه کی مرده
یه سوال داشتم الان جی هیون یه زنه که رفته تو جسمه یه زن افسرده دیگه و باید یه کاری کنه که 3تا مرد عاشقش شن؟
آخه خیلی تو سریالش شخصیت داره
tnx alot dear
پاسخحذف