داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونسو - صبح
جونسو زیپ ساکی که دستشه رو میبنده و میذارش زیر تختش. نیکون از پشت در میگه:
_ جونسو جوراباتو نشستی یا خودت زودتر برشون داشتی؟
جونسو در رو باز میکنه و با دستپاچگی میگه:
_ آره، خودم برداشتم.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح
تکیون داره بلوزش رو درمیاره که جونسو چسبهای دردی که به دستش زده رو میبینه و سریع میگه:
_ دستت چی شده؟ چرا چسب درد زدی؟
تکیون بلوزش رو سریع تنش میکنه، میخنده و میگه:
_ هیچی.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
پسرا هر کدوم پی کار خودشونن و دخترا حوصله شون سر رفته، یه گوشه یواشکی پچ پچ میکنن، منصوره از جاش بلند میشه و به طرف جونهو که داره بازی میکنه میره و میگه:
_ ببخشید میتونم منم بازی کنم.
جونهو سریع میگه:
_ نه.
منصوره: ما چند روزه تنها توی این خونه زندانی شدیم، امروز رو که تعطیلید بیاین با هم بازی کنیم.
نسترن: وگرنه به آقای پارک جینیونگ میگیم که ما رو چقدر اذیت کردید.
جونسو که اینا رو میشنوه با خودش میگه: «اینا چقدر رو دارن، ما اونا رو تهدید نمیکنیم ولی اونا ما رو تهدید میکنن.» جونسو میره جلو میگه:
_ باشه من بازی میکنم.
همه با تعجب نگاهش میکنن. جونسو میگه:
_ ولی یه شرط داره اینکه هرکی به من باخت، به پیشونیش تلنگر بزنم.
همه با هم با ناراحتی میگن:
_ نه.
ولی نسترن که نمیدونه تلنگرهای جونسو چقدر درد داره، زود خوشحال میشه و میگه:
_ آخ جون بیاین راست و جرأت بازی کنیم.
بلآخره همه راضی میشن و دور هم جمع میشن و بازی رو شروع میکنن. قانون بازی رو هم این گذاشتن که «هر کسی جرأت گفتن حقیقت رو نداشته باشه باید هرکاری که طرف مقابلش میگه رو بکنه» وویونگ بطری رو میچرخونه و بطری به سمت جونسو می ایسته. وویونگ میپرسه:
_ نیت واقعیت از اینکه دوست نداری دخترا باهامون همگروه بشن چیه؟
جونسو نگاهی به سه تا دخترا میکنه و به وویونگ میگه:
_ نیتی ندارم.
تکیون که نیت واقعی جونسو رو میدونه میفهمه که جرزنی کرد ولی رو نمیکنه، جونسو بطری رو میچرخونه و رو به مرضیه می ایسته. جونسو میپرسه:
_ فکر میکنی کدوم عضو گروه 2PM جذابتره؟
منصوره خنده ش رو نگه میداره و مرضیه نگاهی به پسرا میکنه و میگه:
_ تکیون، چون هر کسی رو دیدم سریع جذبش شده.
جونسو دستش رو به پیشونی مرضیه نزدیک میکنه و میگه:
_ انگار میخوای از جواب دادن تفره بری، من نظر خودتو پرسیدم.
مرضیه با ترس سریع میگه:
_ جونهو.
جونهو با تعجب مرضیه رو نگاه میکنه و بقیه ی پسرا با هم میگن:
_ واوووووووووووووو.
مرضیه سریع سرشو میندازه پایین و با دستپاچگی بطری رو میچرخونه، بطری به سمت جونهو می ایسته، مرضیه صداشو صاف میکنه و کمی فکر میکنه و میپرسه:
_ اگه عاشق یه دختر بشی چطور عشقت رو بهش اعتراف میکنی؟
جونهو: رک و مستقیم بهش میگم که عاشقشم.
جونهو بطری رو میچرخونه و رو به نیکون می ایسته. جونهو میپرسه:
_ شب اول که دخترا اینجا بودن برای چی دم سحر رفته بودی توی اتاقی که اونا بودن؟
پسرا با تعجب به نیکون نگاه میکنن. نیکون لبخندی میزنه و میگه:
_ یادم نبود که اونا اونجائن، وقتی رفتم تو شکه شدم و اومدم بیرون.
منصوره: راست میگه.
وویونگ: کی گفت که نیکون دورغ میگه، انگار واقعا چیزی بوده.
نیکون بدون توجه به حرفهای بقیه بطری رو میچرخونه و رو به نسترن می ایسته. نیکون میپرسه:
_ واقعا در عرض یک سال رقص و خوندن و زبان کره ای رو یادگرفتید، اونم بدون استاد؟
پسرا که متعجب شدن با هم میگن:
_ چی؟!
نسترن: بله.
نسترن از قصد بطری رو طوری میچرخونه که رو به تکیون می ایسته. نسترن میپرسه:
_ بین ما سه تا دختر کدوم برات جذابتریم؟
تیکون مکث میکنه بعد میگه:
_نمیتونم بگم.
نسترن اخماش توی هم میره و میگه:
_ پس مجازاتت اینه.
نسترن به طرف تکیون میره و لپش رو میبوسه. تکیون نگاه معنی داری به نسترن میکنه و نسترن خودشو لوس میکنه و میگه:
_ ناراحت شدی؟ خب دیگه مجازاتت این بود.
تکیون بطری رو میچرخونه و رو به وویونگ می ایسته، تکیون میپرسه:
_ همه درمورد جذابیت پرسیدن پس منم میپرسم، فکر میکنی جذابیت من توی چیه که همه جذبم میشن؟
تکیون نیم نگاهی به نسترن میندازه و وویونگ میگه:
_ دندونات، چشمات، هیکلت. (رو به نسترن) درسته نسترن؟
نسترن لبخند درشتی میزنه و حرف وویونگ رو تأیید میکنه. وویونگ بطری رو میچرخونه و رو به منصوره می ایسته، وویونگ میپرسه:
_ اگه بخوای بین چانسونگ و نیکون یکی رو انتخاب کنی کدوم انتخابته؟
چانسونگ و نیکون هر دو منتظر جواب منصوره هستن. منصوره آهی میکشه و میگه:
_ نمیتونم یکی رو انتخاب کنم.
وویونگ آروم میگه:
_ پس حدسم درست بود.
منصوره که ناراحت شده به وویونگ نگاهی میکنه و سرش رو پایین میندازه. نیکون با جدیت میگه:
_ وویونگ، داریم بازی میکنیم قرار نیست که همدیگه رو ناراحت کنیم.
منصوره بطری رو میچرخونه و رو به نسترن می ایسته، نسترن با اشاره ی چشم به منصوره، تکیون رو نشون میده و منصوره کمی فکر میکنه و میگه:
_ نسترن درمورد تکیون چی فکر میکنی؟
نسترن با ذوق میگه:
_ خوش هیکل و خوشتیپه، بانمک و جذابم هست، در کل باحالترین پسریه که تا به حال دیدم.
تکیون با نگاهی مشکوک به نسترن چشم میدوزه. نسترن میخواد بازم طوری بطری رو بچرخونه که رو به تکیون بایسته ولی از شانسش رو به جونهو که کنار تکیونه می ایسته، نسترن با ناراحتی مشتش رو کف دستش میکوبه و میپرسه:
_ جدیدترین بوسه ت کِی بوده؟
جونهو: توی یکی از مراسم های امضا برای طرفدارا توی اینچئون، با یه طرفدار پنج ساله.
همه میخندن و چانسونگ همینطور که قاه قاه میخنده محکم جونهو رو هل میده، جونهو روی زمین ولو میشه، نیکون درحالی که کمک میکنه جونهو بلند بشه میگه:
_ جونهو واقعا هفت ماه تحمل کردی، فکر نمیکردم اینقدر صبرت زیاد باشه. مطمئنی این وسطا یواشکی، جایی، کسی رو بوس نکردی؟
جونهو کمی فکر میکنه و میگه:
_ چرا، چرا، کردم. چند شب پیش خواب دیدم یه دختری رو بوس کردم.
تکیون: آخ آخ اینقدر که بهش فکر میکنی خوابشو دیدی؟!
جونهو در حالی که داره میخنده چشماش محو شده، بطری رو میچرخونه و میگه:
_ حالا بذارید ببینیم نفر بعدی اولین بوسه ش کی و کجا بوده؟
بطری رو به مرضیه می ایسته، مرضیه یهو خشکش میزنه و به منصوره نگاهی میکنه، همه منتظر جوابن که مرضیه میگه:
_ متأسفم نمیتونم بگم.
همه با نا امیدی به مرضیه نگاه میکنن و وویونگ میگه:
_ یعنی میخوای بخاطر یه همچین سوال ساده ای جریمه بشی؟
مرضیه: جریمه هر چی باشه قبول میکنم.
جونهو با شیطنت نگاهی میکنه و میگه:
_ پس هر چی باشه قبول میکنی؟
مرضیه با سر تأیید میکنه و جونهو با لبخندی روی لب میگه:
_ جریمه ت اینه که ... فردا صبح اول وقت میری پیش داداش جینیونگ بهش میگی پشیمونی که با ما همگروه بشی.
پایان قسمت هفتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر