داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
تا مرضیه گوشی رو قطع میکنه یهو موبایلش زنگ میزنه، مرضیه نگاه میکنه و اسم پارک جینیونگ رو روی صفحه ی موبایلش میبینه، هل میشه و با تردید یه نگاه به موبایل و یه نگاه به پسرا میکنه. چانسونگ سریع موبایل رو از مرضیه میگیره و تا اسم جینیونگ رو میبینه خاموشش میکنه. بعد از چند دقیقه گوشی نیکون زنگ میخوره و نیکون به دخترا میگه:
_ صداتون در نیاد.
نیکون میره توی اتاقش.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - شب
نیکون موبایلش رو جواب میده و جینیونگ از پشت تلفن میگه:
_ سلام، یادته صبح بهم چی گفتی؟ الان گوشی یکی از دخترا زنگ خورد ولی جوابم رو نداد و گوشیش رو خاموش کرد.
نیکون کمی هول میشه و میگه:
_ پس حرفم درست از آب دراومد.
جینیونگ: دلیل این کارشون چی میتونه باشه؟... نکنه شرکت دیگه ای بهشون پیشنهاد بهتری داده باشه! یعنی چه پیشنهادی بوده که از همگروه شدن با شما بهتر بوده؟
نیکون: شاید یه شرکت دیگه میخواسته براشون یه گروه سه نفره جدا تشکیل بده، ولی این که بهتر نیست چون اونا میتونستن کنار ما زودتر معروف بشن.
جینیونگ: چی؟ یعنی یکی اون دخترا رو از من دزدیده و میخواد حیفشون کنه. استعداد اونا خیلی زیاده، فقط باید با شما همگروه بشن، من میتونم اونا رو کنار شما تصور کنم، ترکیبتون خیلی قشنگ و باور نکردنیه.
نیکون: ولی اونا خودشون این انتخاب رو کردن.
جینیونگ: حتما یکی اونا رو گول زده، من حتما پیداشون میکنم، پس فعلا خداحافظ.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
نیکون با ناامیدی وارد اتاق میشه، بقیه ی پسرا کنار دخترا منتظرن تا نیکون چیزی بگه. نیکون مات و مبهوت به ترکیب گروه 2PM و دخترا نگاه میکنه و یاد حرف جینیونگ می افته که گفته بود «ترکیبتون خیلی قشنگ و باورنکردنیه» نیکون به خودش میاد، دخترا رو میفرسته توی اتاقش و به پسرا میگه:
_من فکر میکردم میتونم داداش جینیونگ رو پشیمون کنم، ولی اون به این راحتی بیخیال نمیشه. با اینکه فکر کرد دخترا رفتن طرف شرکت دیگه ای ولی الان برای پیدا کردنشون بیشتر مصمم شده.
تکیون به طرف در اتاق نیکون میره تا میاد در بزنه یهو صدای دخترا رو میشنوه که نسترن میگه:
_ بچه ها من از این به بعد میرم اتاق تکیون.
مرضیه: چه زود پیشرفت کردی.
تکیون با خودش میگه: «فکر کرده داره منو گول میزنه» در میزنه و به نسترن میگه:
_ نسترن، ساکت رو بردار بیا.
همه ی پسرا با تعجب بهش نگاه میکنن و چانسونگ با اشاره ازش میپرسه: «کجا میخواید برید؟» تکیون با دست اتاقش رو نشون میده و چانسونگ از تعجب دهنش باز میمونه و با خودش میگه: «ایول چه زود پیشرفته، منم باید دست به کار بشم» بعد از اینکه تکیون و نسترن میرن توی اتاق تکیون، جونسو و وویونگ هم میرن خرید، بقیه هم پی کار خودشونن که چانسونگ به منصوره میگه:
_ ازم عکس میندازی؟
منصوره موبایل رو از چانسونگ میگیره و میگه:
_ ممکنه عکستو خوب نندازم.
جونهو که داره از کنارشون رد میشه میگه:
_ بده من بندازم.
چانسونگ یواشکی چشم غره ای بهش میره و جونهو سریع بازیش رو برمیداره و میگه:
_ اِ... این اینجا بود!
جونهو مشغول بازی کردن میشه و منصوره هم هی از چانسونگ عکس میندازه و باهم سر عکسها کلی میخندن. مرضیه تمام مدت یه گوشه تنها نشسته که نیکون میاد کنارش و میگه:
_ چرا تنها نشستی؟ بیا بریم پیش بچه ها.
میان کنار چانسونگ و جونهو و منصوره میشینن و مشغول حرف زدن میشن. نیکون رو به مرضیه و منصوره میگه:
_ دوست دارم از نزدیک رقصتون رو ببینم میشه یکم برقصید؟
مرضیه و منصوره بلند میشن و با آهنگ "I'll be back" میرقصن و بعد از کمی چانسونگ هم بهشون ملحق میشه و آخرر♥قص که میخوان حرکات آکروباتیکش رو برن مرضیه از روی منصوره میپره که یهو پاش پیچ میخوره، همه شون دورش جمع میشن و تکیون و نسترن هم از اتاق میان بیرون. مرضیه میگه:
_ پام خیلی درد میکنه نمیتونم حرکتش بدم.
منصوره با نگرانی میگه:
_ باید ببریمش بیمارستان.
نیکون: چطوری ببریمش؟
جونهو مرضیه رو بلند میکنه و میگه:
_ من میبرمش توی ماشین.
چانسونگ: اگه همسایه ها ببیننش چی؟
منصوره: لباس پسرونه بدید بپوشه اینطوری کسی متوجهش نمیشه.
مرضیه و منصوره لباسهای وویونگ رو میپوشن و با چانسونگ و جونهو و نیکون از خونه بیرون میرن. نسترن با نگرانی روی مبل میشینه و تکیون بهش دلداری میده و میگه:
_ نگران نباش امیدوارم پاش زیاد آسیب ندیده باشه.
داخلی - ماشین - شب
چانسونگ میخواد مرضیه رو از ماشین بیرون ببره که منصوره میگه:
_ شما نیاین، آخه همه شما رو میشناسن، من باهاش میرم و وقتی کارمون تموم شد برمیگردیم همینجا، لطفا بهمون اعتماد کنید.
منصوره، مرضیه رو کمک میکنه از ماشین بیرون میرن، چانسونگ موبایلش رو به طرف منصوره میگیره و میگه:
_ اینو همرات ببر، شماره ی بچه ها هم توشه، از حالش بهمون خبر بده.
نیکون هم سریع پول بهش میده. مرضیه و منصوره میرن. جونهو با نگرانی گوشه ی لبش رو میگزه، نیکون آروم پشتش میزنه و میگه:
_ نگران نباش به جینیونگ زنگ نمیزنن.
جونهو با ناراحتی نگاهش میکنه و میگه:
_ اگه بدجور آسیب دیده باشه و دیگه نتونه بر♥قصه چی؟
نیکون و چانسونگ با تعجب بهش نگاه میکنن و چانسونگ میگه:
_ فکرای بد نکن، امیدوارم که اینطور نباشه.
بعد از نیم ساعت منصوره و مرضیه برمیگردن، نیکون میگه:
_ چی شد؟ چه زود اومدید؟
مرضیه با شیطنت میگه:
_ نفهمیدید الکی گفتم پام درد میکنه؟ میخواستم بیام بیرون یه هوایی عوض کنم.
جونهو پوزخندی میزنه و به پای بسته ی مرضیه نگاه میکنه و میگه:
_ حتما پاتم الکی بستن، آره؟ بگو دکتر چی گفت؟
مرضیه: چیز خاصی نشده فقط باید یه هفته روی پام فشار نیارم و بعد از دوهفته هم میتونم دوباره شروع کنم بر♥قصم.
منصوره: هفته ی دیگه باید بازم بیایم بیمارستان.
جونهو: پس بریم خونه.
مرضیه با ناراحتی میگه:
_ یه هفته س توی خونه تون زندانی ایم. (خودشو لوس میکنه) یکم دیگه بیرون بمونیم.
نیکون: بیایید یه کمی سئول رو بهشون نشون بدیم.
جونهو ماشین رو روشن میکنه و در همین حین نیکون هم به خونه خبر میده.
خارجی - جاده - شب
ماشین رو کنار جاده ی خلوتی پارک میکنن و همه پیاده میشن. نیکون مرضیه رو از توی ماشین بغل میکنه و روی کاپوت ماشین میذارش. مرضیه با شرمندگی به نیکون نگاه میکنه و میگه:
_ ببخشید که باعث زحمتت شدم.
نیکون لبخند دلنشینی میزنه و میگه:
_ مشکلی نیست.
چانسونگ تا میبینه منصوره به طرف مرضیه میره، دست منصوره رو میگیره و میگه:
_ بعد از یه هفته اومدی بیرون بیا بریم یکم قدم بزنیم.
منصوره به مرضیه نگاه میکنه و میگه:
_ آخه...
چانسونگ: مرضیه رو هم کول میکنیم.
مرضیه سریع میگه:
_ نه، نمیخواد کسی کولم کنه. من همینجا میمونم، شما برید.
جونهو: منم پیش نونا میمونم شما سه تا برید.
نیکون و چانسونگ و منصوره میرن. جونهو به مرضیه میگه:
_ نونا حالت خوبه؟
مرضیه لبخندی میزنه و میگه:
_ آره.
جونهو به پای آسیب دیده ی مرضیه نگاهی میکنه و میگه:
_ میدونی خیلی قشنگ رقصیدید، اگه فقط آخرش اینطوری نشده بود یه اجرای عالی بود.
مرضیه با ذوق به جونهو نگاه میکنه و میگه:
_ واقعا؟ یعنی لیاقت عضو گروه 2PM شدن رو داریم؟
جونهو لبخند شیرینی میزنه و سرش رو به علامت مثبت تکون میده.
پایان قسمت سیزدهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر