۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

Fake 2PM - Happy Birthday WooYoung

امروز تولد وویونگه و اعضای گروه 2PM برای جشن تولد تدارک میبینن
تولد وویونگ مبارک
امیدواریم روز خوبی داشته باشه و به همه ی آرزوهاش برسه و براش آرزوی موفقیت میکنیم
امیدواریم از این ویدئو خوشتون بیاد 

ویدئو برای Touch Korea Tour


سلام دوستان عزیز شاید از این موضوع خبر داشته باشید که برای یه تور گردشگری به کره با 2PM و MissA یه مسابقه برگذار شده که باید برای نشون دادن عشقت به کره و Kpop یه ویدئو درست کنی، ما هم تلاشمون رو کردیم و با این دو ویدئو توی مسابقه شرکت کردیم، حقیقتش برنده شدن یا نشدن برامون مهم نیست فقط میخواستیم تلاشمون رو بکنیم. اگه دوست دارید ویدئوهامون رو ببینید و نظرتون رو بگید.

[Touch Korea Tour] My footprint

قسمت بیست و دوم - قبولتون داریم


داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
تکیون دست نسترن رو گرفته و به طرف همه که توی نشیمن نشستن میبره و بهش میگه:
_ اوندفعه فقط مرضیه و منصوره ر♥قصیدن. بچه ها دوست دارن رقص تو رو هم ببینن.
نسترن شروع میکنه و آهنگ Madonna گروه Secret رو اجرا میکنه، تکیون اول میخواد ادای اینکه از اجراش خوشش اومده رو دربیاره ولی وقتی یکم از اجرا میگذره واقعا محو اجرای نسترن میشه. نسترن اجراش تموم میشه میشینه کنار دخترا، مرضیه میگه:
_ خیلی خوب بود، همه شون محو اجرات شده بودن.
نسترن: ای کاش تکیون باهام میر♥قصید.
منصوره: اون نمیتونست ازت چشم برداره، چطور میخواست باهات بر♥قصه؟
مرضیه با خوشحالی رو به نسترن میگه:
_ آهان میخوای باهاش بر♥قصی؟
نسترن با کنجکاوی میگه: 
_ بازم چه نقشه ای داری؟
مرضیه در گوش منصوره چیزی میگه. از طرفی هم پسرا که پیش هم نشستن وویونگ به تکیون میگه:
_ اون واقعا قشنگ اجرا کرد، باید هم ازش تعریف بشه، ما بهانه رو جور کردیم، حالا بقیه ش با خودت.
یهو مرضیه با ناراحتی میگه:
_ خیلی دلم گرفته. من نمیتونم بر♥قصم.
نیکون: چرا ناراحتی بعدا حالت خوب میشه، الان که نمیشه کاری کرد.
مرضیه با ذوق میگه:
_ چرا، الان یه چیزی حالم رو خوب میکنه. اونم اجرای دست جمعی شماس.
جونهو: چی اجرای مجانی میخوای؟
مرضیه: اینهمه ما براتون اجرا کردیم، حالا یه بارم شما بکنید.
تکیون آروم به پشت جونهو میزنه و میگه:
_ بیا؛ فکر کنم جالب باشه با این دوتا اجرا کنیم.
منصوره با شوقی توی نگاهش میگه:
_ آهنگ Again and Again رو اجرا کنیم.
مرضیه سریع میگه:
_ جونسو نیست پس نسترن جاش بخونه.
نیکون کنار مرضیه میشینه و میگه:
_ من حال ندارم منصوره هم جای من بخونه.
شروع میکنن، منصوره و نسترن خیلی با پسرا هماهنگ میر♥قصن، لبخندی روی لبهای نیکون میاد و با خودش میگه: «ترکیب جالبیه. میتونه یه موفقیت باشه...اگه یه گروه بودن، وقتی باهاشون زوج میشدیم مطمئنا صحنه منفجر میشد، حیف.» رقص به جایی میرسه که جونسو از پشت تکیون رو میگیره، نسترن که جای جونسو میرقصه از قصد محکم سینه ی تکیون رو میگیره و تکیون هم کم نمیاره و رقص رو عوض میکنه، نسترن رو میچرخونه و روی دستش خم میکنه و توی چشمای نسترن خیره میشه و درحالی که شعر رو عوض کرده میخونه:  
She’s a good girl I know (know) But I wanna k♥iss her Oh no
(اون دختر خوبیه میدونم، اما میخوام ببو♥سمش اوه نه)
وقتی میخواد نسترن رو بلند کنه نسترن هم یه بو♥س کوچولو از لبهای خوشگل تکیون میقاپه. منصوره نمیذاره اجرا خراب بشه و سریع به جای نسترن شروع میکنه به خوندن همه ی پسرا یهو به طرفش نگاه میکنن و وویونگ با خودش میگه: «ایول، حتی وقتی یکی روی صحنه نتونه بخونه آمادگیش رو داره که جاش رو پر کنه.» وقتی منصوره با جونهو همصدایی میکنه حس شیرینی که همیشه توی رویاهاش میدیده رو احساس میکنه. مرضیه با شوق از نیکون میپرسه:
_ بنظرت چطوره؟
نیکون یه نگاه به مرضیه و یه نگاه به بقیه که اونطرف دارن میر♥قصن میکنه و میگه:
_ بنظرم جالب نیست.
مرضیه که خورده توی ذوقش میگه:
_ شاید چون یه تازه کارم بنظرم خوب میاد!
نیکون به حرف مرضیه واکنشی نشون نمیده و ساکت به بقیه نگاه میکنه. بعد از ر♥قص تکیون کنار نسترن می ایسته، دستش رو دور گردن نسترن میندازه و با محبت میگه:
_ حرف دیشبم رو فراموش کن. حیفه که تو خواننده نشی.
نسترن چند لحظه با تعجب به تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ منظورت اینه که نمیخوای من دو♥ست دخترت باشم؟
تکیون که توقع همچین سوالی رو نداشت شکه میشه و با تردید میگه:
_ نمیتونم الان چیزی بهت بگم باید درموردش فکر کنم.
جونهو رو به مرضیه میگه:
_ نونا نگاه کن چقدر تلاش کردم، از سر و صورتم داره عرق میریزه. الان حالت بهتره؟
مرضیه از لج جونهو میخواد حسودیش رو دربیاره که میگه:
_ نه، هنوز حالم خیلی خوب نیست. آخه جونسو نبود که بخونه.
جونهو که حسودیش شده با عصبانیت گوشه ی لبش رو میگزه، همین لحظه جونسو که از دگو برگشته وارد خونه میشه و با  بیحالی سلامی میکنه و میره تو اتاقش. تکیون میخواد بره پیش جونسو که وویونگ میگیرش و میگه:
_ بذار تنها باشه، الان نرو.
وویونگ در حال تمیز کردن خونه س چانسونگ یواشکی دستش رو میگیره و به اتاقش میبره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - بعد از ظهر
 چانسونگ با نگرانی به وویونگ میگه:
_ امروز دیدم با منصوره میگفتی و میخندیدی.
وویونگ: چطور مگه؟ واقعا دو♥ست دخترته؟
چانسونگ: نه بابا، من حتی تا حالا بهش ابراز عشق نکردم.
وویونگ: پس نگران چی هستی؟
چانسونگ: ترسیدم که تو هم از روش ما استفاده کنی و پشیمون بشی. منم دیگه نمیخوام ادامه بدم. تو درست میگفتی، اگه همینطوری پیش میرفتم هم اون آسیب میدید و هم خودم عذاب وجدان میگرفتم.
وویونگ: خوبه مثل تکیون زیاد پیش نرفتی.
چانسونگ سرش رو پایین میندازه و میگه: 
_ اون خودش باعث شد که زیاد پیش نرم، خیلی خجالتیه.
وویونگ یاد لحظه ای که منصوره پاش رو روی پاش گذاشته بود و عذر خواهی کرده بود می افته و میگه:
_ میدونم. ولی ای شیطون اگه خجالتی نبود تا کجا پیش میرفتی؟
چانسونگ با دست به سینه ی وویونگ میزنه و میگه:
_ تو هم که مثل جونهو فکر میکنی.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - بعد از ظهر
نیکون و وویونگ میخوان برن خرید که مرضیه ورقی رو به نیکون میده و میگه:
_ لطفا اینو برام بخر.
نیکون تا میاد ورق رو باز کنه مرضیه میزنه روی دست نیکون و میگه:
_ الان بازش نکن.
نیکون که ورق رو نیمه باز کرده و دیده توش چی نوشته با ناامیدی میگه:
_ توقع داری من یه همچین چیزی بخرم؟
مرضیه: خجالت میکشی بخری؟
نیکون: موضوع خجالت نیست، موضوع ...
یهو مرضیه وسط حرف نیکون میگه:
_ وای حواسم نبود همه تو رو میشناسن نمیتونی یه وسیله ی زنونه بخری. پس بذار خودم باهات بیام.
نیکون به پای مرضیه نگاهی میکنه و میگه:
_ با این پات میخوای بیای؟
مرضیه: خب آخه منصوره حمومه و نسترن هم خسته بود تازه خوابیده.
نیکون: خب بعدا میریم خرید.
مرضیه: نه، الان باید بریم.
نیکون: حالا که واجبه بیا بریم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
منصوره از اتاق وویونگ بیرون میاد و به اطراف نگاه میکنه و میبینه هیچکس نیست، در اتاق چانسونگ رو میزنه و چانسونگ بیرون میاد. منصوره میگه:
_ میدونی مرضیه کجاس؟
چانسونگ: با نیکون رفت خرید.
منصوره: با اون پاش؟
چانسونگ: آره، گفت واجبه.
منصوره: ببخشید مزاحم کارت شدم.
چانسونگ در اتاقش رو میبنده و منصوره هم داره از جلوی در اتاق جونسو رد میشه که صدای گریه میشنوه. یه لحظه می ایسته و با خودش میگه: «جونسو داره گریه میکنه!» سریع یه لیوان آبمیوه برمیداره و در اتاق جونسو رو میزنه و وارد اتاق میشه.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونسو - عصر
 وقتی منصوره میاد، جونسو که روی تختش دراز کشیده میشینه و میگه:
_ چیه؟
منصوره آبمیوه رو به طرفش میگیره و میگه:
_ برات آبمیوه آوردم. از اون موقع که اومدی هیچی نخوردی.
جونسو: ممنون نمیخورم.
منصوره همینطور لیوان رو بطرفش نگه داشته جونسو میگه:
_ میخوام تنها باشم.
منصوره که لپاش از خجالت قرمز شده با مِن و مِن کردن میگه:
_ شنیدم داشتی گریه میکردی.
جونسو با کمی تندی میگه:
_ چرا اینقدر سمجی؟ گفتم میخوام تنها باشم.
   منصوره سرش رو میندازه پایین و با خودش میگه: «من میتونم» و خیلی آروم به جونسو میگه:
_ من میدونم چرا گریه میکردی.
جونسو که نشنیده منصوره چی گفته، میگه:
_ چی؟ یکم بلندتر بگو بفهمم چی داری میگی.
منصوره یکم بلندتر میگه:
_ لطفا قوی باش. منم خیلی دلم برای مامان و بابام تنگ شده، ولی باید تحمل کنی.
جونسو با تعجب منصوره رو نگاه میکنه و لیوان رو ازش میگیره و میگه:
_ بشین.
منصوره کنارش میشینه و جونسو با غمی توی چشماش منصوره رو نگاه میکنه و موبایلش رو به طرف منصوره میگیره و میگه:
_ باز تو بابات رو داری اگه خیلی دلت تنگ شده بیا باهاش حرف بزن.
منصوره سرش رو میندازه پایین و با ناراحتی میگه:
_ ولی اون با من حرف نمیزنه. باهام قهره.
جونسو: برای چی؟
منصوره: مامان و بابام راضی نبودن که ما بیایم اینجا و خواننده بشیم.
جونسو شکه میشه و با خودش میگه: «اینا با این همه سختی اومدن اینجا و ما داریم مانع رسیدن به رویاشون میشیم.» جونسو آهی میکشه. منصوره از یادآوری خانواده ش اشک توی چشمهاش جمع شده و جونسو با دیدنش بغض گلوش رو میگیره و منصوره رو بغل میکنه و اشک از چشمهاش جاری میشه. منصوره هم جونسو رو بغل میکنه و چندتا آروم به پشتش میزنه.

داخلی - فروشگاه - عصر
برعکس مواقع دیگه که دخترا با لباسهای وویونگ از خونه بیرون میومدن مرضیه با لباس دخترونه اومده فروشگاه، خریدش رو حساب میکنه و میخواد از فروشگاه بره بیرون که حسابدار فروشگاه با تردید میگه:
_ ببخشید خانم اون آقا که زیر نظر دارتت ( با دست نیکون که با کلاه و شال گردن و عینک دودی صورتش رو پنهون کرده رو نشون میده) نیکونه گروه 2PM نیست؟
مرضیه هول میشه و میگه:

پایان قسمت بیست و دوم

قسمت بیست و یکم - چطور دلت میاد؟!


داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - سحر
نیکون مستقیم به چشمهای نسترن نگاه میکنه و با محبت میگه:
_ نمیدونم چقدر تکیون رو دوست داری. اما نمیخوام بعدا پشیمون بشم. میخوام بهت بگم که... (مکث میکنه) لطفا دو♥ست دخترم باش.
نسترن از حرف نیکون جا میخوره و میگه:
_ چی داری میگی؟ داری شوخی میکنی؟
نیکون با جدیت میگه:
_ چرا فکر میکنی دارم شوخی میکنم؟
نسترن: چون ازت انتظار همچین حرفی رو نداشتم.
نیکون: یعنی میگی من حق ندارم از تو خوشم بیاد؟
نسترن بعد از کمی سکوت میگه:
_ دقیقا، منظورم همینه. تکیون مثل برادر توئه، میدونی که من و اون همدیگه رو دوست داریم ولی وقتی این حرفو زدی ازت نا امید شدم.
نیکون: برای این حرفا یکم زود نیست؟ حداقل یکم درموردش فکر کن شاید داری درمورد احساساتت به تکیون اشتباه میکنی؟ 
نسترن: من خیلی وقته که تکیون رو دوست دارم.
نیکون: ولی ده روز زیاد نیست. 
نسترن میخواد بگه که یه ساله عاشق تکیونه ولی یاد قولی که به دخترا داده می افته و با خودش میگه: «نباید لو بدم که طرفدارشونیم» به نیکون میگه:
_ ولی من درمورد احساسم به تکیون مطمئنم.
نیکون: اینقدر مطمئنی که حتی نمیخوای درمورد من فکر کنی؟
نسترن با ناراحتی به نیکون نگاه میکنه و سرش رو میندازه پایین و میگه:
_ واقعاً متأسفم.
نسترن بلند میشه که بره، نیکون دستش رو میگیره و روبه روش می ایسته و میگه:
_ پس لطفا فکر کن هیچ وقت این حرفها رو بهت نزدم، منم... منم سعی میکنم همه چیز رو فراموش کنم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - صبح
مرضیه چشمهاش رو باز میکنه و وقتی چهره ی جونهو رو روبه روش می بینه قلبش میاد توی دهنش.
0046.jpg
 یهو متوجه میشه که دستش هم توی دست جونهوئه، مرضیه با خودش میگه: «اینجا چه خبره؟» تا میاد دستش رو از دست جونهو بیرون بکشه جونهو بیدار میشه و چشمهای ریزش رو میماله و میگه:
_ نونا حالت خوبه؟
مرضیه مات و مبهوت به جونهو که حتی وقتی از خواب بلند شده خیلی جذابه نگاه میکنه. جونهو میخنده و میگه:
_ نونا دیشب خیلی بامزه بودی.
مرضیه با تعجب دور و اطرافش رو نگاه میکنه و میگه: 
_ من چطوری اومدم توی اتاق تو؟
جونهو: فکر کنم باید من اینو از تو بپرسم، هر چند برام مهم نیست که چطور اومدی.
مرضیه: پس چی مهمه؟ این که اومدم؟
جونهو: آره همین که اومدی خیلی خوب بود. چون باعث شد با پا دردت تنها نمونی.
مرضیه: فکر کردی بچه گیر آوردی؟ بچه جون! وقتی منصوره هست من هیچ وقت تنها نیستم. (با پرویی) چطوری منو آوردی توی اتاقت؟
جونهو: یادت نمیاد؟ گفتم بیا، تو هم با سر اومدی.
مرضیه پوزخندی میزنه و میگه:
_ نه عزیزم، یادم نمیاد.
مرضیه بلند میشه و از اتاق بیرون میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح
مرضیه تا از اتاق جونهو میاد بیرون یهو یادش میاد.
برش به دیشب:
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
 مرضیه از دستشویی بیرون میاد، بخاطر درد پاش حواسش نیست و اشتباهی یه در زودتر میره داخل اتاق.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب 
 مرضیه به جای بالش اشتباهی سرش رو روی کپل جونهو میذاره.
برش به حال:
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح 
جونهو از اتاق بیرون میاد و از کنار مرضیه رد میشه که مرضیه به کپلش نگاهی میکنه و از خجالت سرخ میشه. نیکون که داره رد میشه با تعجب میگه:
_ مرضیه چت شده؟ تب داری؟ قرمز شدی.
مرضیه با دستپاچگی میگه:
_ نه، تازه از خواب پاشدم اینطوریم.
نیکون با تعجب میگه:
_ همیشه وقتی تازه از خواب بیدار می شی صورتت اینطوری قرمزه؟
 جونهو که صداشون رو شنیده میگه:
_ نه احتمالا یادش اومده دیشب چیکار کرده.
نیکون ابروهاشو میندازه بالا و میره. مرضیه سریع خودشو به جونهو میرسونه و میگه:
_ چی داری میگی؟ حالا هرکی ندونه فکر میکنه چیکار کردم.
جونهو لبخند جیگری روی لباشه که مرضیه با شیطنت به جونهو نگاه میکنه و با دست چندتا آروم به کپل جونهو میزنه و میره. لبخند جونهو محو میشه و در حالی که از خجالت گوشهاش قرمز شده با عصبانیت به رفتن مرضیه نگاه میکنه.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - نزدیک ظهر
نیکون داره از کنار در اتاق وویونگ رد میشه که اتفاقی صدای نسترن رو از توی اتاق وویونگ میشنوه که نسترن میگه:
_ من دیگه نمیخوام خواننده بشم، دارم به رویام میرسم. 
نیکون به در نزدیکتر میشه و گوشهاشو تیز میکنه تا بهتر بشنوه، مرضیه میگه: 
_ یعنی به این زودی رویات عوض شد؟
نسترن: من از اول هم رویام خوانندگی نبود.
منصوره: یعنی باید بریم؟
نیکون تا اینا رو میشنوه سریع پیش بقیه ی پسرا میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - نزدیک ظهر
 نیکون آروم به پسرا میگه:
_ اونا دارن میرن.
همه با هم آروم میگن: «هورا» وویونگ با کنجکاوی میپرسه: 
_ چطوری فهمیدی؟ 
نیکون رو به وویونگ میگه:
_ اون مهم نیست. (رو به تکیون) چیکار کردی که اون اینقدر شیفته ت شده؟ حتی به خاطر تو میخواد خواننده شدن رو کنار بذاره.
تکیون با تعجب بهش نگاه میکنه، جونهو میگه: 
_ الان نمیدونم بخاطر رفتنشون باید خوشحال باشم یا ناراحت، چون اون به خاطر تکیون میخواد بره.(رو به تکیون) میخوای چیکار بکنی؟
وویونگ: تو بهش قول دادی که اگه بره باهاش میمونی؟
تکیون با ناراحتی میگه:
_ آره.
جونهو به شونه ی تکیون میزنه و میگه:
_ چرا این کارو کردی؟ من که از اول گفتم بهمون میچسبن و ولمون نمیکنن.
تکیون: ولی الان داریم به هدفمون میرسیم. 
وویونگ: حتما بعد از اینکه بره دیگه نمیخوای باهاش حرف بزنی. چطور دلت میاد باهاش این کار رو بکنی.
تکیون توی فکر فرو رفته نیکون بهش میگه:
_ حتی وقتی امروز صبح اون حرفها رو بهش زدم اون  خیلی ناراحت شد و منو رد کرد، فقط تو رو دوست داره.
چانسونگ رو به نیکون میگه:
_ شاید خوب نقش بازی نکردی و فهمیده میخوای امتحانش کنی.
تکیون با ناامیدی میگه:
_ نه، خودم داشتم یواشکی نگاهشون میکردم، هرکسی بود باورش میشد که نیکون عاشقش شده، ولی جوابی که نسترن بهش داد متعجبم کرده.
نیکون با عصبانیت به تکیون میگه:
_ یکی از استعدادهای درخشان این صنعت بخاطر تو میخواد از رویاش بگذره، ولی تو بعدش میخوای ولش کنی؟
وویونگ: منم با نیکون موافقم.
چانسونگ با نگرانی به تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ واقعا میخوای این کار رو بکنی؟   
 تکیون دستی به سرش میکشه و میگه:
_ منم دلم نمیاد باهاش این کار رو بکنم.
جونهو: خب پس نکن.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
وویونگ بیکار روی مبل نشسته و توی فکره که منصوره درحالی که لباسهایی که دیشب پوشیده بود دستشه به طرفش میره و میگه:
_ اینا رو دیشب پوشیده بودم.
وویونگ تا لباسها رو میبینه بلند میشه و لباسها رو از دست منصوره میگیره و میگه:
_ شلواری که دوست دارم رو پوشیدی؟
منصوره با ناراحتی میگه:
_ ببخشید، پاره هم شده.
وویونگ با تعجب منصوره رو نگاه میکنه و میگه:
_ کجاش؟
منصوره جلو میره پارگی شلوار رو نشون میده و همون کشی که دیشب چانسونگ بهش هدیه داده بود توی سرشه که تزئیناتش به بلوز وویونگ گیر میکنه. منصوره سعی میکنه سرش رو از سینه ی وویونگ جدا کنه ولی نمیتونه، وویونگ که نمیدونه چی شده میگه:
_ داری چیکار میکنی؟ برو کنار.
منصوره دستش رو بالا میاره که کش رو باز کنه ولی در همین حین وویونگ که میفهمه چی شده سریع کش رو از موهای منصوره باز میکنه. منصوره با خجالت به وویونگ نگاه میکنه و میگه:
_ ببخشید.
وویونگ لباسهاشو میذاره روی مبل و میگه:
_ اشکال نداره، یکی دیگه میخرم.
وویونگ میشینه و منصوره همینطور که ایستاده با محبت به وویونگ نگاه میکنه، وویونگ که میبینه منصوره نرفته، میگه:
_ چیزی میخوای بگی؟
 منصوره: میشه ادامه ی اون ر♥قص رو بهم یاد بدی؟
وویونگ لبخندی میزنه و شروع میکنن به تمرین کردن. ولی منصوره خوشحال نیست و حواسش جای دیگه س. وویونگ میگه:
_ چرا اینقدر بی دقتی میکنی؟
منصوره: زیاد حالم خوب نیست.
وویونگ: پس بذار برای یه وقت دیگه.
منصوره: نه، معلوم نیست تا کی اینجا هستم تا ازت یاد بگیرم.
وویونگ که میفهمه ناراحتی منصوره از چیه، دوباره شروع میکنه به آموزش و سعی میکنه در حین آموزش با شوخی ها و اداهای مخصوص خودش منصوره رو بخندونه.
0047.jpg
منصوره با شوخی های وویونگ غم جدا شدن از 2PM رو فراموش میکنه و همینطور از خنده غش رفته که چانسونگ از لای در اتاقش میبینه شون.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - ظهر
چانسونگ با ناراحتی روی تختش میشینه و احساس میکنه که یه غمی روی قلبش سنگینی میکنه با خودش میگه: «این چه حسیه که دارم؟!»
  
پایان قسمت بیست و یکم
  

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

قسمت بیستم - پیشرفت


خارجی - کوه - شب
تکیون دستهای نسترن رو گرفته و میگه:
_ راستش، من دوست ندارم دوست دخترم خواننده باشه چون اونطوری نمیتونیم زیاد با هم باشیم.
نسترن: من حاضرم بخاطر تو از خواننده شدن بگذرم، چون تو برام مهمتری.
تکیون با تعجب به نسترن نگاه میکنه و با خودش میگه: «نکنه درموردش اشتباه میکنم!» نسترن با محبت به تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ تو منو قبول میکنی؟ (بعد از کمی مکث، با چشمهای نمناک ادامه میده) اگه من از خونه تون برم، تو بازم با من دوست میمونی؟
تکیون از اون نگاههای نانازیش تحویل نسترن میده و نسترن آب گلوش رو به سختی قورت میده و با خودش میگه: «وای، با این چشمهای خوشگلت اینطوری که نگاهم میکنی، دلم میخواد بیشتر و بیشتر پیشت باشم» نسترن نگاهش رو از تکیون برمیداره و تکیون هم به ساعتش نگاهی میکنه و میگه:
_ دیر شده باید برگردیم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
مرضیه تا سرش رو روی کپل جونهو میذاره، جونهو چشمهاش رو باز میکنه و دستش رو روی سر مرضیه میکشه، آروم و با تعجب میگه:
_ این چیه؟
0044.jpg
مرضیه با خوابالودگی میگه:
_ منصوره نکن.
جونهو متوجه میشه مرضیه س و آروم سر مرضیه رو میذاره روی بالش و با تعجب بهش نگاه میکنه و با خودش میگه: «این اینجا چیکار میکنه؟» میخواد مرضیه رو بیدار بکنه ولی مرضیه همینطور که خوابه از درد پاش ناله میکنه جونهو با ناراحتی بهش نگاه میکنه و از اتاق بیرون میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - شب
جونهو وارد اتاق میشه و میبینه منصوره نیست. متعجب میشه ولی سریع مُسکنهای مرضیه رو از روی میز برمیداره و از اتاق بیرون میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
جونهو، مرضیه رو بیدار میکنه و قرص رو بهش میده، وقتی میخواد کمکش کنه تا دوباره دراز بکشه مرضیه درحالی که خواب و بیداره از درد پاش، دست جونهو که توی دستشه رو محکم فشار میده. جونهو با دلرحمی به مرضیه نگاه میکنه و با خودش میگه: «نباید تنهاش بذارم» و همینطور که نشسته دست توی دست مرضیه سرش رو روی تخت میذاره و میخوابه.

خارجی - کوه - شب
منصوره و چانسونگ روی نقطه ی بلندی از کوه ایستادن و چانسونگ میگه:
_ کش موهات رو باز میکنی؟
منصوره کش رو از موهاش باز میکنه و موهاش که روی شونه ش ریخته رو نشون میده و میگه:
_ اینقدره.
چانسونگ با ناامیدی نگاهش میکنه و با انگشت آروم به پیشونی منصوره میزنه و میگه:
_ اندازه ی موهات رو نمیخواستم بدونم. 
چانسونگ از توی جیبش کش پر تزئینی رو درمیاره و به طرف منصوره میگیره و میگه:
_ اینو دوست داری؟ برای تو خریدمش.
منصوره با خوشحالی کش رو میگیره و به موهاش میبنده و دست چانسونگ رو میگیره و میگه:
_ خیلی دوستش دارم، ممنونم.
چانسونگ با محبت بهش نگاه میکنه و میگه:    
_ از اینجا یکی از قشنگترین منظره های سئول رو میتونی ببینی.
منصوره به چراغهای شهر که توی شب نمای زیبایی دارن نگاه میکنه و با ذوق میگه:
_ وای خیلی قشنگه. ای کاش دوربینم همراهم بود ازش عکس مینداختم.
چانسونگ موبایلش رو درمیاره و میگه:
_ اگه دوست داری میتونم با این ازت عکس بندازم.
منصوره: پس بیا با هم بندازیم.
چانسونگ لبخندی میزنه و کنار منصوره میایسته و صورتش رو به صورت منصوره نزدیک میکنه و میگه:
_ یکم بیا نزدیکتر وگرنه اینطوری فقط صورتهامون توی عکس میافته.
منصوره خجالت میکشه و صورتش رو فقط یکم نزدیک میبره و چانسونگ که میفهمه منصوره خجالت کشیده دستش رو میندازه دور گردن منصوره و لپش رو میچسبونه به لپ منصوره، همین لحظه منصوره احساس میکنه دیگه قلبش نمیزنه، چانسونگ میگه:
_ بخند.
چانسونگ عکس رو میندازه و نگاهش میکنه و میگه: 
_ پس چرا نخندیدی؟
منصوره لبخند الکی میزنه و میگه:
_ چون میخوام به آقای پارک نشونش بدم و بگم که شما، ما رو دزدیدید.
چانسونگ با تعجب منصوره رو نگاه میکنه و میگه:
_ چی؟
منصوره میخنده و میگه:
_ شوخی کردم.
چانسونگ چشم غره ای بهش میره و با آرنج به منصوره میزنه، منصوره داره از لبه ی پرتگاه میافته که چانسونگ سریع کمر منصوره رو میگیره و به طرف خودش میکشه و محکم به خودش میچسبونش که نیوفته، منصوره هم از ترسش سریع چانسونگ رو بغل میکنه. اینقدر محکم همدیگه رو چسبیدن که هر دو خجالت میکشن.
0045~0.jpg چانسونگ سریع منصوره رو از بغلش بیرون میاره و منصوره دستش روی سینه ش میذاره و نفس راحتی میکشه و میگه:
_ نزدیک بودا. 
چانسونگ هل میشه و میگه:
_ چی؟ 
منصوره: فقط به خاطر یه عکس نزدیک بود قاتل بشی.
چانسونگ دستی به سرش میکشه و با تردید دست منصوره رو میگیره و راه میافته و میگه:
_ تکیون و نسترن منتظرن، بیا زود بریم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
منصوره و نسترن با نگرانی دنبال مرضیه میگردن. در اتاق جونهو نیمه باز، منصوره که داره از جلوی در رد میشه مرضیه رو توی اتاق میبینه متعجب میشه ولی چون هر دوی اونا خوابن بی سر و صدا میره به اتاق وویونگ و نسترن هم به اتاق تکیون میره. 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب 
نسترن روی تخت دراز میکشه و با خودش میگه: «چطور به منصوره و مرضیه بگم که دیگه نمیخوام خواننده بشم!!؟؟.... حتما خیلی ناراحت میشن.» نسترن بلند میشه و میشینه و به اتاق خالی نگاه میکنه و میگه: 
_ اه... تکیون کجاس؟ بهش خیلی عادت کردم وقتی اینجا نیست خوابم نمیبره.... با اینکه پیشم نمیخوابه ولی حضورش خیلی خوبه. 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - شب
تکیون و چانسونگ روی تخت نشستن و در حال صحبت کردن هستن که تکیون میگه:
_ فکر میکنم دارم بزرگترین اشتباه زندگیم رو میکنم.
چانسونگ یاد وقتی هایی که به منصوره نزدیک میشد و منصوره خجالت میکشید می افته و با نا امیدی میگه:
_ ای کاش هیچ وقت اینکارو شروع نمیکردیم. لعنت به من که این نظر رو دادم.
تکیون: تو هم به این نتیجه رسیدی؟
چانسونگ: احساس میکنم که آدم خیلی بدیم. اون خیلی خجالتیه و من تازه امروز فهمیدم که وقتی بهش نزدیک میشدم اون چه حسی میشد. 
تکیون: ولی من بدترم، در مورد اون اشتباه فکر میکردم.
چانسونگ: یعنی چی؟ منظورت اینه که اون نمیخواد گولت بزنه؟
تکیون آهی می کشه و میگه:
_ فکر میکنم احساس اون حتی اگه از اول واقعی نبوده، ولی الان واقعیه.
چانسونگ: یعنی اون دوستت داره؟.... تو چی؟ احساسی نسبت به اون داری؟ 
تکیون با نگاهی گیج به چانسونگ نگاه میکنه.

روز بعد
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - سحر
 نسترن میخواد وارد اتاق تکیون بشه که نیکون آروم به شونه ش میزنه و میگه:
_ یکم وقت داری؟ میخواستم بهت چیزی بگم.
نسترن و نیکون روی مبل میشینن و نیکون میگه:
_ از اون موقع که شما اومدید خونه مون، تو خیلی با تکیون صمیمی شدی. دوستش داری؟
نسترن با سر تأیید میکنه، نیکون مستقیم به چشمهای نسترن نگاه میکنه و با محبت میگه:
_ نمیدونم چقدر تکیون رو دوست داری. اما نمیخوام بعدا پشیمون بشم. میخوام بهت بگم که... (مکث میکنه) لطفا دوست دخترم باش.     
   
پایان قسمت بیستم

۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

قسمت نوزدهم - نمیتونم ولت کنم


 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
منصوره و وویونگ نوشتن "آره"، جونهو و چانسونگ نوشتن "نه". نیکون از شدت خنده روی زمین ولو میشه و میگه:
_ سوال این بود که میخوای کسی که مثل تو جواب داده رو ببوسی؟
منصوره و وویونگ شکه میشن و به هم نگاه میکنن. چانسونگ سریع ورق رو از دست وویونگ میگیره و میگه:
_ این ورق مال من بود.
چانسونگ لپ منصوره رو میبوسه منصوره قلبش یخ میشه و مات و مبهوت به چانسونگ خیره میشه. همه خشکشون میزنه و چانسونگ رو نگاه میکنن و چانسونگ با مظلومیت میگه:
_ مگه چیه؟ همتون شوخی میکنید، منم یه بار شوخی کردم.
وویونگ ورق رو از چانسونگ پس میگیره و طلبکارانه میگه:
_ جر زنی هم در این حد؟ جواب آره ی منصوره به من بود.
منصوره با خجالت به وویونگ نگاه میکنه. مرضیه میگه:
_ اینجا چه خبره؟
در همین حین نسترن روی دوتا ورق مینویسه "آره" و یکیش رو به دست تکیون میده، رو به نیکون میگه:
_ جواب ما دوتا هم آره بوده.
و سریع یه بوس کوچولو از لب تکیون میگیره، همه با تعجب میگن:
_ واووووووو.
تکیون که شکه شده به روی خودش نمیاره، الکی میخنده و دستی توی سر نسترن میکشه و میگه:
_ عجب شیطونی هستیا.
نسترن میخنده و به تکیون زبون درازی میکنه، تکیون آروم بهش میگه:
_ میبینم که جلوی جمع هم نمیتونی خودتو کنترل کنی، چه برسه به امشب.
نسترن پوزخندی میزنه و میگه:
_ خواهیم دید.
نیکون یکی از ورقهایی که روش آره نوشتن رو از روی زمین برمیداره و همینطور که به طرف وویونگ میره میگه:
_انگار اینطور که پیش رفته یه جواب آره کمه. آره ی منم برای وویونگ.
نیکون، لپ وویونگ رو محکم بوس میکنه. وویونگ، نیکون رو کنار میزنه و در حالی که لپش رو پاک میکنه میگه:
_ داداش داری چیکار میکنی؟
مرضیه: شما واقعا؟... آره!!!؟؟؟
نیکون و وویونگ با تعجب مرضیه رو نگاه میکنن و وویونگ با عصبانیت با لحجه ی بوسانی میگه:
_ نه خیر، من مَردم.... من مَردم.
همه به وویونگ میخندن و به بازی ادامه میدن، در آخر گروه اول برنده میشن و تصمیم میگیرن که برای مجازات گروه دوم براشون آهنگ Even if I Die, I Can't Let You Go از گروه 2AM رو بخونن. مرضیه میگه:
_ اگه همسایه ها صدای ما رو بشنون چی؟ 
جونهو: آروم بخونید، تازه اگه بشنون هم مگه چی میشه، انگار داریم تلویزیون نگاه میکنیم.
گروه دوم شروع میکنن، نسترن درتمام مدت رو به تکیون میخونه و خودشو برای تکیون لوس میکنه. مرضیه داره با نا امیدی نسترن رو نگاه میکنه که یهو نیکون میشینه کنارش و همینطور که دستش رو دور گردن مرضیه میندازه با هم میخونن. 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
نیکون به جوسوب زنگ زده یواشکی باهاش صحبت میکنه و میگه:
_ خب راستی از اون دخترا چه خبر؟ پیداشون کردید؟
جوسوب از پشت تلفن میگه:
_ من زیاد خبر ندارم، خود جینیونگ پیگیرشه.
نیکون: آخه چرا اینقدر اصرار داره که اون سه تا دختر به رو گروه ما بپیوندن؟
جوسوب: منم خیلی دوست دارم اونا با شما یکی بشن، دخترای خیلی خوب و با استعدادین، حیفه اگه با یه گروه معروف مثل شما نباشن.
نیکون با خودش میگه: «منو باش که میخواستم از این بخوام جینیونگ رو راضی کنه، یکی باید خود اینو راضی کنه» نیکون توی همین فکره که جوسوب صدای دخترا رو از پشت تلفن میشنوه و چند بار میپرسه:
_ مهمون دارید؟
نیکون یهو به خودش میاد و میگه:
_ نه بابا، مهمونمون کجا بوده؟! صدای تلویزیونه. 
نیکون از در اتاق سرش رو بیرون میکنه و میگه:
_ بچه ها صدای تلویزیون رو کم کنید دارم با تلفن حرف میزنم.
نیکون بعد از کمی با نا امیدی خداحافظی میکنه روی تختش دراز میکشه و توی فکر فرو میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
نسترن موهاشو بافته و روی تخت نشسته. تکیون میاد کنارش میشینه و نسترن با خوشحالی میگه:
_ ببین موهامو بافتم دیگه تو هم میتونی روی تخت بخوابی.
تکیون مات و مبهوت به نسترن نگاه میکنه، کمی فکر میکنه و با محبت موهای نسترن رو نوازش میکنه و میگه:
_ چه قشنگ بافتیش. از کجا میدونستی برای امشب نقشه دارم؟
چشمای نسترن از شادی برقی میزنه و میگه:
_ آخ جون، میخوای چی کاری کنی؟
تکیون که شادی رو توی چشمهای نسترن میبینه، دستش رو کنار نسترن میذاره و به طرفش نیم خیز میشه و با شیطنت میگه:
_ دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم.
نسترن میزنه زیر خنده و میگه:
_ دیدی گفتم. 
تکیون: پس بدو حاضر شو، دوست دارم توی این لباس ببینمت.
تکیون ساکی رو به نسترن میده و نسترن با ذوق بازش میکنه و از توش  یک ست لباس ورزشی در میاره و با ناراحتی تکیون رو نگاه میکنه و میگه:
_ آه، لباس ورزشی؟ فکر میکردم حداقل یه لباس مهمونی برام آوردی، تا باهم بریم کلوب.
تکیون لپ نسترن رو میکشه و میگه:
_ کلوب خیلی شلوغه، باید بریم یه جای خلوت، مثلا کوه.
نسترن با خوشحالی تکیون رو بغل میکنه و میگه:
_ وای واقعا میخوایم بریم کوه؟
تکیون، نسترن رو از بغلش بیرون میاره و میگه:
_ هیس... باید یواشکی بریم کسی نفهمه.
درحالی که تکیون داره از اتاق میره بیرون، نسترن با ذوق آروم میگه:
_ توی خوابم نمیدیدم که با تو یواشکی برم بیرون.
یه لحظه تکیون توی جاش خشکش میزنه ولی به راهش ادامه میده.

داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - شب
تکیون در حال آماده کردن کوله پشتیشه که چانسونگ میزنه به پشتش و میگه:
_ کجا داری میری؟
تکیون دستش رو میذاره روی دهن چانسونگ و میگه:
_ هیس... آروم. میخوام با نسترن برم کوه.
چانسونگ: واقعا؟ با اون موهایی که اون داره معلوم میشه که دختره.
تکیون: براش لباس ورزشی گرفتم. موهاشو بافته و میذاره توی کلاه.
چانسونگ: پس همینجا وایستا من و منصوره هم میایم.
چانسونگ سریع از آشپزخونه میره بیرون.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - شب
مرضیه خوابه و منصوره توی جاش دراز کشیده چند ضربه ی آروم به در میخوره و صدای چانسونگ میاد که آروم منصوره رو صدا میکنه. منصوره در رو باز میکنه و چانسونگ با کوله پشتیش دم در ایستاده. منصوره میگه:
_ جایی میخوای بری؟
چانسونگ: میشه بیام تو؟
منصوره با سر تأیید میکنه و چانسونگ میاد تو و یه دست از لباسهای وویونگ رو به منصوره میده و میگه:
_ اینو بپوش میخوایم با نسترن و تکیون بریم بیرون.

خارجی - کوه - شب
هر چهارتایی دور آتش نشستن و تکیون و نسترن هی با هم شوخی میکنن و منصوره و چانسونگ هم ساکت کنار هم نشستن. چانسونگ یواش به منصوره میگه:
_ بیا این دوتا رو با عشقشون تنها بذاریم.
منصوره یواشکی میخنده و چانسونگ دست منصوره رو میگیره و میبره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
جونهو روی تختش خوابیده، مرضیه خوابالو خوابالو وارد اتاق میشه و کنار جونهو میخوابه و سرش رو روی کپل جونهو میذاره.

خارجی - کوه - شب
تکیون و نسترن رو به روی هم نشستن و تکیون دستهای نسترن رو گرفته و میگه:
_ راستش، من دوست ندارم دوست دخترم خواننده باشه چون اونطوری نمیتونیم زیاد با هم باشیم.
نسترن: من حاضرم بخاطر تو از خواننده شدن بگذرم، چون تو برام مهمتری.
پایان قسمت نوزدهم
      

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

نتیجه: اگه این بچه ها جلوتون بودن دوست داشتید کدوم یکی رو گاز بگیرید؟

نتیجه ی نظر سنجی:
Babyاگه این بچه ها جلوتون بودن دوست داشتید کدوم یکی رو گاز بگیرید؟Baby

تعداد رای هر عکس رو به ترتیب از بیشترین به کمترین نوشتیم(شماره ی سمت راست فلش، شماره ی عکسهاس و شماره ی سمت چپ تعداد رایهایی که آورده) اونهایی که همرنگ هستن درصد آراءشون یکیه، روی عکس بچگی هر کسی هم کلیک کنید عکس بزرگیهاش رو میتونید ببینید

9 -----> 61 Song JoongKi
-----> 51 Jang GeunSuk
-----> 50 Yoon DooJoon 
-----> 37 Jang WooYoung
20 -----> 37 Bae Suzy
-----> 31 Hwang ChanSung
13 -----> 30 Lee MinHo
-----> 29 IU
11 -----> 26 Kim Bum
-----> 25 Choi MinHwan
19 -----> 24 Jung Krystal
23 -----> 24 Yang YoSeob
32 -----> 22 Jung JinWoon
18 -----> 21 Choi Siwon 
25 -----> 19 NichKhun
26 -----> 19 Moon GeunYoung
16 -----> 17 Lee SeungKi
21 -----> 15 Park JiYeon
-----> 15 Lee HongKi
-----> 14 Jang HyunSeung
24 -----> 13 Ok TaecYeon
17 -----> 12 Park ShinHye
15 -----> 12 Heechul
14 -----> 10 Kim SoEun
28 -----> 8 Moon ChaeWon
29 -----> 8 Victoria
31 -----> 7 Lee ChangMin
22 -----> 7 T.O.P
10 -----> 6 Kim JunSu
12 -----> 6 Kim TaeHee
27 -----> 5 Micky YooChun
30 -----> 5 UEE

Snap_2012_04_14_20_31_40_001.png

نظر خودمون رو هم مینویسیم
مرضیه دوست داره اینا رو گاز بگیره: 1 - 3 - 4 - 6 - 8 - 10 - 14 - 20 - 24 - 25 
منصوره دوست داره اینا رو گاز بگیره: 1 - 4 - 5 - 6 - 13 - 20 - 25


http://korean-cute.sosugary.com/albums/userpics/10001/2-child.jpghttp://korean-cute.sosugary.com/albums/userpics/10001/17-child.jpghttp://korean-cute.sosugary.com/albums/userpics/10001/18-child.jpghttp://korean-cute.sosugary.com/albums/userpics/10001/19-child.jpghttp://korean-cute.sosugary.com/albums/userpics/10001/20-child.jpg