۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

قسمت سی و هفتم - مکمل 2PM

داخلی - اداره JYPE - اتاق جینیونگ - بعد از ظهر
جینیونگ لبخندی میزنه و میگه: 
_ نه، 2PM هنوز هم فقط شش تا عضو داره. 
جونسو: داداش جینیونگ چی داری میگی؟ من که از حرفهات هیچی نفهمیدم.
جینیونگ: اون سه تا مکمل 2PM هستن. یعنی شما بجز اینکه به عنوان 2PM فعالیت میکنید از این به بعد با مکملتون هم فعالیتهای جدا دارید. الان هم دارم آهنگی که قراره باهاشون بدید بیرون رو مینویسم.
تکیون: یعنی یه جورایی برای دخترا یه گروه جدا تشکیل دادی؟
جینیونگ: نه، اونا یه گروه جدا نیستن. فقط با شما فعالیت میکنن، چون مکمل شمائن. یعنی شما کارتون دو برابر شده.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
پسرا و دخترا دور هم نشستن، چانسونگ میگه:
_ شما میدونستید که فقط مکمل گروه مائید؟
دخترا با سر تأیید میکنن و جونهو میگه:
_ پس چرا به ما نگفته بودید؟
نسترن: آقای پارک خودش میخواست براتون توضیح بده. 
هر کسی میره پی کار خودش و جونهو از خستگی بدنش رو کش و قوسی میده یهو مرضیه رو که درحال کتاب خوندنه میبینه، لبخند شیطانی روی لبش میاد و به اتاقش میره. بعد از کمی تبلتش رو میاره و میده به مرضیه و میگه:
_ اینو ببین.
جونهو سریع به اتاقش میره. مرضیه میبینه یه ویدئوس، پخشش میکنه و میبینه همون ویدئوییه که جونهو توی مصاحبه ش میگفت میخواد با دوست دخترش بره حموم. مرضیه خنده ش میگیره و یواشکی میخنده و با خودش میگه: «حتما یه جا داره یواشکی نگاهم میکنه تا ببینه چه عکس العملی نشون میدم.» مرضیه تبلت رو روی میز میذاره و دوباره مشغول کتاب خوندن میشه.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
 جونهو که داره از لای در نگاه میکنه با خودش میگه: «این چه عکس العملیه؟!» میخواد بره که یهو میایسته و با خودش میگه: «خواسته ی منو نادیده میگیره؟!» جونهو سریع از اتاقش بیرون میره.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
جونهو کنار مرضیه میشینه و میگه:
_ دیدیش؟
مرضیه لبخند کمرنگی میزنه و با مظلومیت میگه:
_ اشکال نداره اگه با دوست دختر سابقت رفته باشی حموم. این برام مهمه که الان دوست پسر منی.
جونهو با تعجب میگه:
_ ولی من از اونموقع تا حالا دوست دختر نداشتم.
مرضیه با شیطنت میگه:
_ پس منظورت...
جونهو میخنده و میگه:
_ نظرت درمورد صدمین روزمون چیه؟
مرضیه سرش رو میندازه پایین و با سر تأیید میکنه.
جونهو دستش رو دور گردن مرضیه میندازه و میبرش نزدیکتر، آروم میگه:
_ فقط هفده روز گذشته. دوست دارم اون روز زود برسه.
مرضیه: میخوای کنترل فیلم کلیک رو قرض بگیریم، تا این هشتاد روز رو بزنی جلو.
جونهو لبخند شیرینی میزنه و میگه:
_ نه، نمیخوام حتی یه ثانیه از وقتهایی که میتونم باهات باشمو از دست بدم.    

روز بعد 
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح
منصوره نشسته داره Sims بازی میکنه وویونگ میاد کنارش میشینه ومیگه:
_ داری توی خونه ای که ساختیم بازی میکنی؟
منصوره لبخندی میزنه و میگه: 
_ آره.
وویونگ: بده منم بازی کنم.
منصوره: پس بیا اول آدم بساز بعد بازیشون بده.
وویونگ توی بازی {یه دختر و یه پسر میسازه و اسم خودش و منصوره رو روشون میذاره.} منصوره میگه:
_ حالا باید بهشون یه نسبت بدی.
چانسونگ مشتاق میشه ببینه بازی چیه بالای سرشون می ایسته و بازی رو نگاه میکنه. وویونگ میگه:
_ چه نسبتی بدم؟
منصوره: میتونی همخونه ای، دوست دختر و دوست پسر، نامزد، همسر یا خواهر و برادرشون کنی.
چانسونگ میخنده و میگه:
_ خواهر و برادر رو انتخاب کن دیگه.
وویونگ با اخم میگه:
_ چرا خواهر و برادر؟
چانسونگ: مثل من که برای تو برادرم، حالا که منصوره همگروهمونه اونم میشه خواهرت.
وویونگ بدون توجه به حرف چانسونگ همخونه رو انتخاب میکنه. چانسونگ پوزخندی میزنه و میره. وویونگ بازی رو شروع میکنه  توی بازی {وویونگ رو میخواد روی تخت بخوابونه که چون منصوره روی تخت خوابیده وویونگ کنارش نمیخوابه} وویونگ با عصبانیت رو به منصوره میگه:
_ پس چرا نمیخوابه؟ دیوونه س؟
منصوره: اِ... یادم نبود یه تخت گذاشتیم. اینا فقط همخونه ان، صمیمیتشون اونقدر نیست که روی یه تخت بخوابن. باید یه تخت دیگه بذاری.
وویونگ: چه نکته های ظریفی گذاشتن توی بازی.
منصوره: خب توی واقعیت هم همینطوره اگه با کسی صمیمی نباشی که دلت نمیخواد کنارش بخوابی.
وویونگ یهو با محبت به منصوره نگاه میکنه و با خودش میگه: «درست میگفت من دوباره درموردش اشتباه فکر کردم» وویونگ با شوخی میزنه به دست منصوره و میگه:
_ پس اونموقع بخاطر اینکه باهام صمیمی بودی پیشم خوابیدی.
منصوره آروم و با جدیت میگه:
_ من بهت اعتماد داشتم.
منصوره و وویونگ با محبت به چشمهای هم خیره میشن، بعد از کمی وویونگ سریع از منصوره چشم برمیداره و مشغول بازی میشه و میگه:
_ پس اول باید صمیمیشون کنم.

روز بعد
داخلی - اداره JYPE - اتاق تمرین - صبح
جونسو و نسترن دارن رقص زوجی شون رو تمرین میکنن که جونسو باید دستهاشو از پشت آروم بیاره دور کمر نسترن، تا دستش رو نزدیک کمر نسترن میبره یهو نسترن دستهای جونسو رو میزنه کنار و میگه:
_ نکن، نکن.
تکیون یهو به طرفشون برمیگرده و جونسو هم با اخم به نسترن میگه:
_ مگه چیکار کردم؟ این جزو رقصمونه.
نسترن: نمیشه ما این تیکه رو نرقصیم.
مرضیه: من که گفتم تو نمیتونی رقصای دونفره رو انجام بدی.
تکیون: چرا نمیتونه؟
نسترن: آخه وقتی اینطوری کمرمو میگیره قلقلکم میاد. نمیشه رقصمون عوض بشه. بیاین با آهنگ "Back 2 U" برقصیم.
تکیون: اون رقص برای سن تو مناسب نیست (با غضب) اینقدر دوست داری اون آهنگو با جونسو برقصی؟
یهو جونسو با صدای بلند میخنده، نسترن به تکیون با محبت نگاه میکنه و میگه:
_ ولی من تیکه ی رقص تو رو بیشتر دوست دارم (لبخندی میزنه) میخوام شریک رقص تو باشم.
تیکون هم بهش لبخندی میزنه و بعد از کمی بحث، جونسو و نسترن رقصشون رو با منصوره و وویونگ عوض میکنن. در حین اینکه مرضیه و نیکون دارن رقص زوجیشون رو تمرین میکنن مرضیه میگه:
_ بد نیست که ما قبل از اینکه آلبوم بدیم بیرون با این اجرا معرفی میشیم؟
نیکون لبخندی میزنه و میگه:
_ نگران نباش جینیونگ فکر همه جاش رو کرده. 
مرضیه: ولی این رقص خیلی سخته. اگه بی عیب و نقص اجرا نکنیم چی؟
نیکون: اگه فقط یه رقص ساده باشه، مردم سختتر کنار ما قبولتون میکنن.  

داخلی - اداره JYPE - اتاق تمرین - ظهر
همه دارن برای ناهار از اتاق بیرون میرن که وویونگ دست منصوره رو میگیره و میگه:
_ بیا بیشتر تمرین کنیم.
منصوره لبخندی میزنه و با سر تأیید میکنه. مرضیه هم که کنار منصوره ایستاده میگه:
_ شما بمونید من براتون غذا میارم.
همه میرن و منصوره داره موهاشو میبنده و وویونگ درحالی که آب میخوره کنار منصوره می ایسته و میگه:
_ توی گروهمون طرفدار کی بودی؟
منصوره: من کلاً گروه 2PM رو دوست دارم.
وویونگ دست منصوره رو میگیره و در حالی که تمرین رقصشون رو شروع میکنن میگه:
_ بلآخره هر طرفداری یکی از اعضا رو بیشتر دوست داره دیگه، تو کدوم رو بیشتر دوست داری؟
منصوره کمی مکث میکنه و میگه:
_ خب حقیقتش من با تو 2PM رو شناختم.
وویونگ در حالی که میخنده میگه:
_ حتما بعدش از صدای جونسو بیشتر خوشت اومد، نه؟
منصوره: من از نوع صدای تو و جونهو بیشتر خوشم میاد.
وویونگ و منصوره درحالی که دارن میرقصن رو به روی هم ایستادن که وویونگ ابروهاشو میبره بالا و میگه:
_ پس من و جونهو رو بیشتر دوست داری؟
منصوره با محبت به وویونگ نگاه میکنه و با لبخندی تأیید میکنه.

ده روز بعد
داخلی - استدیوم - اتاق گریم - عصر
دخترا لباسهای اجراشون رو پوشیدن و با اضطراب کنار هم ایستادن، نسترن داره از جلوی اتاق پرو رد میشه یهو یکی با دست میکشش توی اتاق پرو.         

داخلی - استدیوم - اتاق گریم - اتاق پرو - عصر
تکیون، نسترن رو محکم بغل میکنه و میگه:
_ هیس، نمیشد جلوی اون همه آدم بغلت کنم. 
نسترن در حالی که سعی میکنه از بغل تکیون دربیاد میگه:
_ مگه مجبور بودی الان اینکارو بکنی؟
تکیون محکمتر بغلش میکنه و با صدای گرمی میگه:
_ اصلا نگران نباش، همه چیز عالی پیش میره. مطمئنم امشب یه اجرایی میکنیم که همه تحت تأثیر قرار میگیرن. خوبه گریمور موهاتو بالا بسته که برای اولین اجرا برات سخت نباشه.
نسترن دستهاش رو میذاره روی شونه های تکیون و با نگرانی به چشمهای تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ خیلی میترسم.
تیکون با چشمهای جذابش توی چشمهای نسترن خیره میشه و با جدیت میگه:
_ پس شجاعتت کجا رفته؟ مطمئنم بعد از اجرا میگی که این بهترین پنج دقیقه ی زندگیت بود.
نسترن: نه، بهترین پنج دقیقه ی زندگیم اونموقع بود که نوزده تا بوسمو پس دادی.
تکیون: یعنی میگی اونموقع که بهت اعتراف کردم نبود؟
نسترن میخنده و میگه:
_ آخه اون بوسه فقط سه دقیقه بود.

خارجی - استدیوم - سن - شب
نوبت اجرای گروه هست، دخترا همراه پسرا به روی سن میان اول آهنگ "Only You"  رو اجرا میکنن و بعد رقص زوجیشون رو میکنن و بعدش آهنگ "Don't Stop Can't Stop" رو اجرا میکنن و بعد از اجرا دخترها رو معرفی میکنن.

داخلی - استدیوم - اتاق گریم - شب
دخترا و پسرا در حال پاک کردن گریمشون هستن که جونهو با محبت شونه های مرضیه رو میگیره و میگه:
_ امشب کنار نیکون خیلی میدرخشیدی. گفته بودم که تو و نیکون خیلی به هم میاین. خوشحالم که برای اولین اجرا با اون زوج شدی.
مرضیه لبخندی میزنه. جوسوب وارد اتاق میشه و با خوشحالی میگه:
_ عالی بودید. بهتر از این نمیشد. حالا باید منتظر واکنش مردم باشیم. حتما خیلی سورپرایز شدن.

داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - نزدیک سحر
منصوره سر میز نشسته و توی تبلتش داره نظرات مردم رو میخونه، همینطور که میخونه اشک توی چشمهاش جمع میشه و اشکهاش سرازیر میشه. یهو وویونگ تبلت رو از دستش میکشه بیرون و میگه:
_ بذار ببینم کی همخونه ای منو ناراحت کرده؟
منصوره با تعجب وویونگ رو نگاه میکنه و سریع اشکهاش رو پاک میکنه. وویونگ تا نظرات منفی رو درمورد دخترا میبینه، با ناراحتی میگه:
_ اینا چیه داری میخونی؟
منصوره با بغض میگه:
_ میدونم که هر آدم معروفی یه سری موافق و یه سری مخالف داره اما فکر نمیکنی مخالفا بیشتر از موافقائن؟
وویونگ میشینه و چندتا از نظرات رو میخونه و میگه:
_ فقط نظرای منفی رو خوندی؟ اینا رو ببین چی نوشتن.
وویونگ چندتا از نظرات مثبت رو برای منصوره میخونه، همینطور که دارن نظرات رو با هم میخونن یهو به یه نظر میرسن که نوشته: 
"وای دلم میخواد اون دختره ی دلنچسب که هی خودشو میچسبوند به وویونگ رو بگیرم خفه کنم، دیگه حالم داشت بهم میخورد"
منصوره: دیدی، بخاطر حضور من حتی نمیخواسته تو رو نگاه کنه.

پایان قسمت سی و هفتم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر