بعد از اینکه موو-کیول و جونگ-این همدیگه رو میشناسن، مری سریع دست موو-کیول رو میگیره و میبره بیرون.... به موو-کیول میگه نباید کارش رو قبول کنی اون آدم بدیه وقتی حاضر شده با زنی که یکی دیگه رو دوست داره قرارداد 100 روزه ببنده چطور میشه بهش اعتماد کرد و موو-کیول هم یکم فکر میکنه میگه درسته. گیتارش توی خونه ی جونگ-این جا می مونه و مری میگه من بعدا برات میارم اگه بری تو اون سوال پیچت میکنه و یه موقع میفهمه الکی گفتیم عروسی کردیم. مری به جونگ-این میگه با موو-کیول کاری نداشته باش ولی جونگ-این میگه اون به درد سریال ما میخوره. سو-جون هم میاد و به مری میگه فکر میکنم دروغ نمیگی و براش یه موبایل خریده ولی مری قبول نمیکنه و میگه موبایلم چیزیش نشده و فقط عذرخواهیت رو قبول میکنم. بعد کارکنان اداره دارن میگن که سو-جون و جونگ-این خیلی به هم میان که مری هم میشنوه و با خودش میگه چرا نمیره با یه دختر مناسب خودش عروسی کنه؟.... مری که میخواد از اداره بره به جونگ-این میگه گیتار موو-کیول رو بده براش ببرم ولی جونگ-این میگه میخوام خودم بهش بدم. مری هم بدو بدو میره طرف موو-کیول و بهش میگه جونگ-این دنبالم اومده پیشت. مری هی میخواد نذاره باهم حرف بزنن که جونگ-این میندازش توی ماشین موو-کیول و در رو میبنده ولی مری از در پشت میاد بیرون و موو-کیول بهش میگه برو کنار خودم تصمیم میگیرم. بعد به جونگ-این میگه من بهت اعتماد ندارم و قبولش نمیکنه و مری هم خوشحال میشه... جونگ-این میگه من بعدا باهات حرف میزنم و میره. مری هم به موو-کیول میگه کار خوبی کردی و موو-کیول میگه به خاطر کار خودم بود، ربطی به تو نداشت. بابای جونگ-این به بابای مری میگه مری باید حتما جونگ-اینو انتخاب کنه وگرنه باید پول بدهی هات رو برگردونی. همینطور که مری و موو-کیول دارن با هم حرف میزنن یهو موو-کیول توی شیشه بابای مری رو میبینه و میفهمن که داره یواشکی موو-کیول رو میپاد.
مری و موو-کیول با هم میدوئن و میرن توی کارائوکه (اتاقی که توش آواز میخونن) مری به موو-کیول میگه یه چیزی بخون که بابام بهمون شک نکنه ولی موو-کیول میگه من دوست ندارم اینجا بخونم. مری هم خودش میخونه ولی خیلی افتضاحه و موو-کیول هم میکروفن رو میگیره خودش میخونه.... مری هم با لذت نگاش میکنه... باباش هم وقتی صدای موو-کیول رو میشنوه، هول میشه و میگه چقدر صداش خوبه معلومه دخترم شیفته ش شده. زنگ میزنه به بابای جونگ-این و از اینکه جونگ-این زودتر مری رو میفرسته گله میکنه. مری و موو-کیول هم دوباره میبینن باباهه دنبالشونه دوچرخه ی دوست موو-کیول رو میگیرن و باهاش فرار میکنن... مری به موو-کیول میگه اونموقع که داشتی آهنگ رمانتیک میخوندی خیلی باحال شده بودی و موو-کیول هم با شیطنت میگه یعنی از من خوشت اومده؟ مری هم میزنه به کمر موو-کیول و میگه دیوونه شدی. سر راه مری کاموا فروشی میبینه و میره میخره. میرن خونه ی موو-کیول و مری داره دستکش میبافه و با هم حرف میزنن که مری 30 نوامبر بدنیا اومده و موو-کیول شب کریسمس یعنی مری بزرگتر از موو-کیوله. مری بهش میگه منو خواهر بزرگت صدا کن. موو-کیول هم میگه خواهر بزرگ وقتی داری میبافی خیلی شبیه زنها شدی. مری یه دستکش رو تموم میکنه و موو-کیول با مظلومیت کنارش میشینه و مری بهش میگه میخوای برای تو هم ببافم؟ موو-کیول هم میگه آره و مری دستش رو میگیره تا اندازه ش رو ببینه، همینطور که دستش رو روی دست موو-کیول گذاشته و داره اندازه ش رو میگیره موو-کیول بهش میگه که زخم پیشونیت مال کیه و چطوری اتفاق افتاده و مری هم میگه بابام میگه 4 ساله بودم وقتی داشتم بازی میکردم شده. مری نصف دستکشو بافته که ساعت 9 و نیم میشه و میره.
بابای جونگ-این بهش میگه مری باید حتما تو رو انتخاب کنه وگرنه باید پولو برگردونی. جونگ-این میاد دنبال مری و میخواد دو روز و یه شب ببرش ویلاشون. مری هم به موو-کیول زنگ میزنه و موو-کیول بیچاره رو از خواب بیدار میکنه. میخواد جونگ-اینو تهدید کنه و میگه برای تلافیش بیا ما هم 4 روز و 3 شب با هم بریم مسافرت. موو-کیول هم خوابالو خوابالو میگه به من چه ربطی داره. وقتی میرسن ویلا جونگ-این که برای ساخت سریالش مشکل داره میره و با بازیگر مردش حرف میزنه و اونم ادا درمیاره که من دیگه بازی نمیکنم ولی سو-جون از راه میرسه و میگه من به این سریال اعتماد دارم و منتظر میمونم تا مشکلا حل بشه. بابای جونگ-این میخواد با مری گلف بازی کنه ولی مری بلد نیست و هرچی بازی میگه مری بلد نیست تا اینکه مری یه بازی پیشنهاد میکنه و دارن بازی میکنن که جونگ-این میاد و با تعجب نگاشون میکنه. سر میز شام مری میفهمه که بابای جونگ-این سرطان معده داره و تلفن جونگ-این زنگ میزنه و مری هم میگه اون همش داره با تلفن حرف میزنه و بابای جونگ-اینم میگه باید بهش بگم وقتی خونه س خاموشش کنه ولی مری میگه نه نمیخواد حتما خیلی مهمه. بابای مری رفته خونه ی موو-کیول و خیلی جدی میگه تو مناسب دختر من نیستی و موو-کیول هم خنده ش میگیره و سرش رو میندازه پایینو میخنده باباهه میگه داری به من میخندی. مامان موو-کیول بهش زنگ میزنه و باباهه میگه یه زن بود، نه؟ میخوای بری ببینیش؟ و هی به موو-کیول شک داره.
موو-کیول میره پیش مامانش، مامانش ناراحته که از یه مرده جدا شده... موو-کیول ازش میپرسه بین اعتماد، امید و عشق کدوم مهمتره؟مامانش میگه عشق. موو-کیول هم میگه نه وفاداری... از این به بعد دنبال مردی نباش که عاشقته دنبال کسی باش که وفادارته. مامانش میگه اینو از کی شنیدی؟ موو-کیول هم میگه همون که دم در خونه دیدیش. مامانش میگه اون وفاداره؟ موو-کیول هم میگه آره اون با دخترای دیگه فرق داره. مامانش میگه پس تو دختر وفادارتو پیدا کردی؟ موو-کیول میخنده میگه نه بابا اون که دختر نیست. مامانش یهو میگه بیا باهم زندگی کنیم و تنها نباشیم. موو-کیول میگه من که میدونم وقتی دوباره عاشق بشی میری. مامانش هم بهش قول میده که اینکارو نکنه. با هم میرن بستنی بخرن که بابای مری ازشون عکس میندازه و با خودش میگه نگاه کن با زنهای مسن متأهل هم میگرده، کلا خونه خراب کنه. موو-کیول داره پول بستنی رو که حساب میکنه موبایل مامانش زنگ میزنه و بدون اینکه به موو-کیول بگه میذاره میره... موو-کیول هم تا برمیگرده میبینه مامانش نیست و ناامید و ناراحت میره میشینه همونجا که با مامانش نشسته بود و تا میاد بستنی رو بخوره موبایلش زنگ میزنه فکر میکنه مامانشه خوشحال میشه ولی وقتی میبینه مریه ناراحت میشه و تا جواب موبایل رو میده دوباره مری داد میزنه عزیـــــــــزم و موو-کیول هم میگه بس کن اینقدر نگو عزیزم، انگار بهم سیخونک میزنن. مری هم پیش جونگ-اینه داره صحبت میکنه هی میگه عزیزم که حرص اونو دربیاد ولی جونگ-این با خونسردی وایستاده و لبخند روی لباشه. مری هم دوباره سوال وفاداری رو میپرسه و موو-کیول هم ناراحته میگه بس کن دارم قطع میکنم که مری میگه آره خودشه وفاداری.... خانواده به وفاداری وابسته س، میدونی که من طرف توئم ما میتونیم با وفاداری تا آخرش پایدار بمونیم. همینا رو که میگه موو-کیول یهو یه حالی میشه و ساکت میشه... مری هم یهو میگه عزیزم عاشقتم. یهو آهنگ گرانبهای من رو روش میزنه... و موو-کیول بعد اینکه گوشی رو قطع میکنه همینطور که بستنی میخوره برای خودش میخنده یه جورایی شاده.
از اونطرف هم تولد سو-جونه، دوست موو-کیول بهش پیام میده که تولدت مبارک. دوستای موو-کیول دارن با هم حرف میزنن که پارسال همین موقع موو-کیول و سو-جون از هم جدا شدن و موو-کیول از سو-جون سیلی خورد. سو-جون میاد پیششون و میگه به موو-کیول هم بگید بیاد. بابای مری میره پیش بابای جونگ-این و با هم حرف میزنن و بابای مری میگه دیگه نگران اون پسره نباش و درمورد قدیم حرف میزنن. مری داره توی ویلا برای خودش میگرده که لای یه کتاب یه عکس میبینه، یه پسر بچه مری رو روی کولش گذاشته و برای همون موقعه که پیشونی مری زخم شده بوده و روش یه چیزی به ژاپنی نوشته. مری عکس رو به جونگ-اینم نشون میده و جونگ-این میگه این پسربچه منم ولی منم یادم نمیاد چی شده بوده.جونگ-این روی عکسو ترجمه میکنه که نوشته من اینجائم... ازت حمایت میکنم، برای همیشه. مری و جونگ-این میرن حیاط و جونگ-این میگه من از قبل 8 سالگیم هیچی یادم نمیاد و دلش نمیخواد بگه واسه چی. مری میگه این خیلی جادوئیه که بعد از 20 سال همدیگه رو میبینیم. جونگ-اینم میگه خیلی رمانتیکه، برام مهم نیست که گذشته چی بوده میخوام باهات عروسی کنم..... مری عصبانی میشه و میخواد بره که میخوره زمین و جونگ-این کولش میکنه و میبره. باباهاشونم بادیدنش حال میکنن. موو-کیول توی خونه ش داره کتاب میخونه که لاش ورقی که مری داستان عاشق شدنشونو نوشته رو میبینه و میخونه و خنده ش میگیره و دستکشهایی که مری بافته رو با حس باحالی نگاه میکنه و میگه خیلی گرمه. موبایلش زنگ میزنه فکر میکنه مریه خوشحال میشه ولی میبینه دوستشه... میره پیش دوستاش میبینه برای سو-جون تولد گرفتن و سو-جون بهش میگه بیا از اول شروع کنیم و موو-کیول میگه مگه منو نمیشناسی وقتی از کسی جدا بشم دیگه تمومه. سو-جون ناراحت میشه و همینطور مست تنها بلند میشه میره. دوستای موو-کیول هم بهش گیر میدن چرا ردش میکنی؟ نکنه بخاطر مریه و عاشق مری شدی؟ موو-کیول هم میگه چی دارید میگید و میذاره میره...
موو-کیول میاد بیرون بهش پیام میرسه میبینه پیام تبلیغاتیه با خودش میگه چرا مری زنگ نمیزنه؟ قبلا خیلی زنگ میزد... یهو میبینه توی یه کوچه دوتا مرد گیردادن به سو-جون و میره کمکش میکنه و سو-جون میگه من حالم خوب نیست و موو-کیولو بغل میکنه. ولی موو-کیول حس خاصی نمیشه. از اینطرف هم مری از جونگ-این میپرسه چرا یهو میخوای با من عروسی کنی؟ جونگ این هم میگه بخاطر کار باشه یا بخاطر چیز دیگه ای، این چیزیه که بابام میخواد. مری هم میگه انگار خیلی مطیع باباتی، نه؟ جونگ-این هم میگه بابام برای من مثل خداس. جونگ-این موبایل مری رو از دستش میگیره و میذاره روی میز میگه از این به بعد موو-کیول رقیب منه و میخوام تلاشمو بکنم و به زخم پیشونی مری دستی میکشه و میگه من اینجائم (همون کلمه ی روی عکس) و پیشونی مری رو میبوسه...
آخه یعنی چی که این پسره بخاطر باباش و کارش میخواد با مری عروسی کنه...البته مری هم بخاطرباباش و بدهی ها این 100 روزو قبول کرده... ولی قصد ازدواج که نداره....
خوشم میاد موو-کیول به سو-جون رو نداد.... آخه حیف زوج مری و موو-کیول نیست، به اون قشنگی و بانمکی......
پایان قسمت چهارم
سلام
پاسخحذفیه سوال؟داستان عاشق شدن مری تو خونه موو کیول چیکار م کرد؟
داستانه هم همون قضیه ای بود که جونگ این تو بچگیش مری رو گذاشته بود رو کولش؟
مرسی خسته نباشیییییییییییییییید
سلااااااااااااااااااااااام
پاسخحذفخوبید؟ ای ول عالییییییییییییی بود
چند بار امدم به وبلاگتون و می دیدم که خلا صه نگذاشته اید و نا امید وبلاگ
را ترک می کردم
الان که دیدم خلا صه ی قسمت چهار را گذاشته اید خیلییییییییییییییی خوشحال شدم
یک خواهش دارم و انم این هستش که اگه
برایتان امکان داره خلا صه ی قسمت های
سر یال مری را زود به زود بگذارید
بازم مرسییییییییییییییییییییییی
قر بو نتون
بایییییییییییییییییییی