بعد اینکه می هو بیهوش میشه دوونگ سریع میدوئه طرفش و میگه می هو بلند شو و می هو هم بی حاله و بزور چشماشو باز میکنه و می هو رو میبرن توی یه اتاق. کارگردان بن میگه آمبولانس خبر کنید که دوونگ سریع میگه آمبولانس نمیخواد حالش خوب میشه همینطور که دارن اینا رو میگن می هو بلند میشه و با خشم و کینه نگاه میکنه و چشمهاش آبی میشه و برقها قطع میشه... دوونگ میره تو اتاق میبینه می هو نیست. دونگ جو هم که اونجا بود میره جلوی هه این رو میگیره و میگه این کارت به مهره آسیب رسوند و می هو میخواد بکشت زود فرار کن... هه این هم از ترس داره خودش سکته میکنه و زود میره ولی می هو میاد جلوش سبز میشه و بهش حمله میکنه که یهو دوونگ میپره جلو و به می هو میگه این کارو نکن ولی می هو این چیزا حالیش نیست و دوونگو پرت میکنه اونطرف، می هو داره به طرف هه این میره که یهو دوونگ می هو رو بغل میکنه و میگه متاسفم می هو... و می هو آروم میشه و رنگ چشماش طبیعی میشه. هه این هم از فرصت استفاده میکنه و فرار میکنه که باز دونگ جو میاد بهش میگه اگه جرات داری باز این کارو بکن تا من خودم بکشمت...(ایول). می هو که به حالت عادیش برگشته به دوونگ میگه مهره چیزیش نشده و فقط یکم آسیب دیده ... می هو ناراحته که اونطوری شده بود و میگه من داشتم میکشتمش و من یه هیولائم ولی دوونگ میگه مردم وقتی ببینن دوست پسرشون با یکی دیگه س مثل تو هیولاها میشن و این خیلی طبیعیه. دوونگ که حلقه از جیبش افتاده میره حلقه رو پیدا کنه. دونگ جو میره با می هو حرف میزنه و بازم بهش میگه اگه از الان از دوونگ توقع نداشته باشی که دوستت داشته باشه بعد 100 روز هم راحتتر میتونی ترکش کنی و باید خودتو برای تنها زندگی کردن آماده کنی. دوونگ هرچقدر دنبال حلقه میگرده پیداش نمیکنه. میاد میبینه دونگ جو داره با می هو حرف میزنه و غیرتی میشه میره با دونگ جو حرف میزنه و دونگ جو بهش میگه من اون دفعه که اومدی مطبم میشناختم و میدونم قرار 100 روزه با می هو داری.
می هو به دوونگ میگه اگه حلقه پیدا نشد هم مشکلی نیست و برای اینکه روی پای خودش بایسته عروسک گرفته تا چشمهاشونو بچسبونه و خودش پول دربیاره و دوونگ هم تعجب میکنه. دونگ جو با هه این حرف میزنه و بهش میگه کاری کن که دوونگ و می هو جدا بشن ولی کار امروزتو نکن. دوونگ که از رفتار می هو تعجب کرده میره بهش میگه منم قربانی شدم من اصلا هه این رو قبول نکردم و اون این کارو کرد. می هو هم میگه میدونم ولی من یه گومیهو ام و تو نمیتونی قلبت رو به من بدی، دیگه نمیخوام مجبورت کنم دوستم داشته باشی و بعد 100 روز من میرم. دوونگ هم از عصبانیت میگه باشه برو و می هو هم با ناامیدی میگه هنوزم نمیگه دوستت دارم. دوونگ دوباره میره دنبال حلقه و می هو هم توی خونه تنهاس که دوباره حالش بد میشه و دردش خیلی زیاده، دوونگ هم احساس درد میکنه و سریع میره خونه میبینه می هو حالش بده... بعد میره پیش دونگ جو و الکی میگه سگم خیلی درد داره یه مسکن بده. دونگ جو هم که میدونه می هو حالش بده مسکن رو میده و میگه کنارش بمون و ترکش نکن این کار بهتر از داروئه. دوونگ هم به می هو دارو میده و تاصبح دست توی دست میهو بالا سرش خوابش میبره. صبح دوونگ میبینه می هو بازم داره با دونگ جو حرف میزنه و ناراحت میشه. دوونگ میگه من بودم که تاصبح ازت مراقبت میکردم اونوقت از دونگ جو تشکر میکنی. می هو هم میگه میخوام برم فیلمبرداری و میزنه بیرون و تا برسه سر کار گریه میکنه
دوونگ داره با خودش فکر میکنه که اونم باید به نبودن می هو عادت کنه که یهو میگه اصلا چند روز مونده. میبینه 80 روز مونده و میگه کی این همه روز رو ضربدر زده و چند تاشو پاک میکنه بعد عکس تبلیغ دوربینی که می هو براش خریده بود رو میبینه و میگه باید با هم بریم اونجا ولی اونجا خارجه و میره یه جا توی سئول پیدا میکنه که شبیه اونجاس. می هو هم هی هه این رو سر فیلمبرداری میترسونه و به می هو یه فرم میدن که باید پرش کنه و اسمش رو بنویسه و این چیزا. میره پیش دونگ جو و دونگ جو میگه فردا روزیه که پارک سون جو بدنیا اومده و تولد توئه. بابابزگ دوونگ میاد خونه ی اونا و میگه می هو کوش و زنگ میزنه به می هو که زود بیا و می هو هم زودی میاد ولی تا میرسه بابابزرگه رفته و میره میبینه ضربدرها رو پاک کرده میگه چرا پاک کردی و دوباره ضربدرها رو میکشه. دوونگ به می هو میگه یه جا پیدا کردم کپی اون عکسه و می هو اول خوشحال میشه ولی بعدش میگه من قرار دارم نمیتونم بیام دوونگ هم ناراحت میشه و می هو هم گریه اش میگیره که باید بعد 100 روز بره. دوونگ تمام شب رو میره دنبال حلقه میگرده و صبح بلاخره پیداش میکنه. می هو هم از روی مدارکی که دونگ جو بهش داده اون فرم رو پر میکنه. دوونگ به هه این میگه میخوام می هو رو نگه دارم و حالش رو میگیره. دوونگ میره خونه و مدارک رو میبینه. می هو هم با دونگ جو رفته بیرون و دونگ جو براش تولد گرفته، می هو به دونگ جو میگه هر چقدر که زمان ببره من بعدا برمیگردم پیش دوونگ و دونگ جو هم میگه اون موقع دیگه دوونگ توی این دنیا نیست و می هو هم با تعجب میگه چی؟!! دونگ جو هم میگه اون با آدمای دیگه س و تو نمیتونی بری توی دنیای اون. دوونگ هم سریع میاد پیش دونگ جو و میفهمه که دونگ جو میدونه می هو آدم نیست و حتی خودشم آدم نیست و به دوونگ میگه باید بذاری می هو بره.
دوونگ ناراحت میشه و خودش میره اونجا که شبیه اون عکسه بود و یاد تمام اون موقع هایی میافته که می هو بهش گفته بود دوستت دارم و میگه می هو دوستت دارم و یهو میبینه می هو یکم اونطرفتر وایستاده و به می هو میگه ترکم نکن و پیشم بمون و می هو هم میگه اشکال نداره من باهات فرق دارم؟ دوونگ هم میگه اشکال نداره و می هو میگه چون دوستم داری میتونم بهت بگم من دارم آدم میشم و تو که مهره رو نگه داشتی بعد 100 رو من آدم میشم و دوونگ میگه چون بهم احتیاج داری دوستم داری؟ می هو میگه من چون دوستت دارم بهت احتیاج دارم و دوونگ میره جلو و می هو رو با عشق بغلش میکنه. بعد میرن خونه و می هو میگه امروز تولد پارک سوون جوئه که قراره بعد 100 روز پارک سون جو بشم و دوونگ براش شعر میخونه و یه کلمه توش داره که می هو نمیفهمه یعنی چی و از دوونگ میپرسه یعنی چی؟ و چون اون کلمه یعنی "دوست دختر من" دوونگ هم برای اینکه به می هو بفهمونه یعنی چی میبوسش.......
آخیش...... بلاخره دوونگ به عشقش اعتراف کرد
ولی چه فایده؟؟؟!!!!
ولی چه فایده؟؟؟!!!!
پایان قسمت یازدهم
سلام
پاسخحذفمرسیییییییییییییییییییییی
خیلی جیگر بود
دستتون درد نکنه