۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

خلاصه و کپچرهای قسمت نهم سریال 49 روز - 49Days

هان-کانگ که یی-کیونگ (جی-هیون) رو میاره بیرون یهو میبینه دستش سوخته، شروع میکنه غر زدن که: «چرا موندی و دستت رو سوزوندی؟ اگه بمیرم هم نمیذارم خونه ی نامزد دوستم بمونی، تو دوست داری اینجا بمونی؟» یی-کیونگ (جی-هیون) هم که همینطوری به هان-کانگ خیره شده و اشک توی چشماشه میگه: «نه» هان-کانگ هم میگه: «خوب میذارم دوباره توی رستوران کار کنی» و میبرش رستورانش و یی-کیونگ (جی-هیون) شروع میکنه به کار کردن و هان-کانگ و هه-وون هم نگاهش میکنن و هان-کانگ به هه-وون میگه: «چرا من اینطوریم؟ توی یی-کیونگ، جی-هیون رو احساس میکنم» هه-وون میگه: «منظورت چیه؟» که یهو هان-کانگ میبینه یی-کوینگ (جی-هیون) داره براش دست تکون میده، هان-کانگ هم میگه: «یی-کیونگ همیشه منو مثل یه دوست میبینه» هه-وون میگه: «بخاطر همین میخندی و دوستش داری، نه؟» هان-کانگ میگه: «انگار دیوونه شدم، نه؟». مین-هو میره خونه ش و میبینه یی-کوینگ (جی-هیون) نیست، میره پیش هان-کانگ و ازش درمورد یی-کیونگ (جی-هیون) میپرسه، هان-کانگ بهش میگه: «بهت پیام دادم که یی-کیونگ رو بردم» می-هو اعصابش میریزه به هم و به هان-کانگ میگه: «بخاطر جی-هیون نیاوردیش، بلکه بخاطر خود یی-کیونگ آوردیش» هان-کانگ میگه: «الان مهمترین چیز این نیست که تو نامزد جی-هیونی؟» مین-هو میگه: «دیگه نیستم... من کسی ام که به آینده نگاه میکنه، نمیتونم کسی که آینده نداره رو دوست داشته باشم» هان-کانگ هم همینطوری خشکش میزنه. چون تولد هان-کانگه، این-جونگ و سوو-وو هم اومدن رستوران تا جشن بگیرن، یی-کیونگ (جی-هیون) هم از دور نگاهشون میکنه و میاد قمقمه یی که این-جونگ آورده بود خونه ی مین-هو رو پس میده و سوو-وو متعجب میشه که چرا اون دست یی-کیونگ (جی-هیون) هستش. این-جونگ، یی-کیونگ (جی-هیون) رو میبره بیرون و بهش میگه: «ازت خواهش میکنم به کسی نگو اومده بودم خونه ی مین-هو» یی-کیونگ (جی-هیون) هم خودشو میزنه به اون راه و میگه: «عجیبه، چرا نباید بگم؟» خلاصه جلوی این-جونگ طوری رفتار میکنه که از رابطه ی مین-هو و این-جونگ خبردار شده و قول میده به کسی چیزی نگه. وقتی این-جونگ میره خونه، سوو-وو ازش میپرسه که دوست پسرش کیه ولی این-جونگ بازم جواب نمیده و سوو-وو هم کنجکاو میشه و میره دنبال این-جونگ ولی نمیتونه چهره ی مین-هو رو ببینه. بابای جی-هیون هم بخاطر اینکه وقت کمی رو زنده س میخواد شرکتش رو بده به مین-هو، مین-هو به بابای جی-هیون میگه که از مریضیش خبر داره  جراحی رو قبول کنه ولی باباهه بخاطر اینکه ممکنه طی جراحی بمیره و دیگه نتونه بهوش اومدن جی-هیون رو ببینه قبول نمیکنه.

49D-0327.jpg 49D-0328.jpg 49D-0329.jpg 49D-0330.jpg 49D-0331.jpg 49D-0332.jpg 49D-0333.jpg 

یی-کیونگ (جی-هیون) داره توی خیابون راه میره که یهو هان-کانگ رو میبنه و اسمش رو صدا میزنه (یهویی خودمونی شد) بعد میره جلو و هان-کانگ ازش میخواد یه بار دیگه اسمش رو بگه و یی-کیونگ که میگه، هان-کانگ یاد جی-هیون میافته و درمورد سوپی که یی-کیونگ (جی-هیون) درست کرده بود میپرسه و آخر به یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «تو و دوستم خیلی شبیه همدیگه اید» یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «با اون دوستت صمیمی هستی؟» هان-کانگ میگه: «نه» یی-کیونگ (جی-هیون) میگه: «پس چرا همش مراقبشی؟» هان-کانگ میگه: «چون ازش سپاسگذارم و بهش مدیونم» یی-کیونگ (جی-هیون) هم میمونه که چرا بهش مدیونه. یی-کیونگ (جی-هیون) دوباره میره پیش دوستاش ولی نمیتونه اشک جمع کنه و بجاش کلی حرف میشنوه و همینطور که ناامید برمیگرده گریه میکنه. از اونطرف بابای جی-هیون میخواد وصیت نامه بنویسه و همه موندن که چرا یهویی میخواد اینکارو بکنه. سوو-وو میاد پیش هان-کانگ و بهش میگه که بابای جی-هیون میخواد شرکت رو بده به مین-هو و یی-کیونگ (جی-هیون) هم که اونجاس میشنوه و شکه میشه و سریع میره پیش زمانبند و ازش کمک میخواد ولی زمانبند میگه: «اگه کمک کنم، مجازات میشم، ولی یه راهی هست که روحت میتونه یه بار به وسایل دست بزنه ولی 1 روز از 49 روزت کم میشه، اما برای تو یه روز هم خیلی مهمه» ولی یی-کیونگ (جی-هیون) قبول میکنه که یه روزش کم بشه و میره یه پاکت الکی روزنامه پر میکنه و به نامه رسون میدش، میره خونه از جسم یی-کیونگ در میاد و بعد میره اداره ی باباش و تا پاکته که فرستاده بود رو میبرن توی دفتر کار باباش اونم میره توی اتاق، باباهه که پاکت رو باز میکنه با تعجب به روزنامه نگاه میکنه و میبینه توی روزنامه خبر بهوش اومدن یه دختر آمریکایی که 20 سال توی کما بوده رو نوشته، باباهه یه لحظه به جی-هیون فکر میکنه و بعد میخواد وصیتنامه ش رو مهر بزنه که جی-هیون میزنه و مهر رو میندازه، باباهه یکمی صبر میکنه ولی بازم میخواد مهر رو بزنه و جی-هیون از فرصتش استفاده کرده و دیگه کاری از دستش بر نمیاد، که یهو عکس جی-هیون از روی میز میوفته و کار کسی نبود جز.... زمانبند مهربون و بانمک خودمون، باباهه هم چون میبینه اینطوری شده جلسه رو میندازه عقب. بعد از اینکه جی-هیون و زمانبند از اداره میان بیرون، ارشد زمانبند میاد و بخاطر اینکه توی کار آدما دخالت کرده مجازاتش میکنه و یک هفته به دوره ی زمانبندیش اضافه میکنه (الهی بمیرم).

49D-0334.jpg 49D-0335.jpg 49D-0336.jpg 49D-0337.jpg 49D-0338.jpg 49D-0339.jpg 49D-0340.jpg 49D-0341.jpg 49D-0342.jpg 49D-0343.jpg 49D-0344.jpg 

از اونطرف هم یی-کیونگ از خواب بیدار میشه و میبینه در خونه ش بازه (آخه جی-هیون بخاطر اینکه بتونه بره بیرون در رو باز گذاشته بود) کارت روانپزشکه رو برمیداره و میره بیرون و با روانپزشکه قرار ملاقات میذاره. هان-کانگ هم اومده در خونه ی یی-کیونگ، ولی یی-کیونگ خونه نیست و جی-هیون میشنوه که یکی در خونه رو میزنه ولی نمیفهمه کیه. یی-کیونگ مشکلات و اتفاقای عجیبی که براش افتاده رو به روانپزشکه میگه و روانپزشکه میگه: «فکر کنم خوابگردی داری و توی خواب راه میری و ممکنه از خوابگردیت چیزی یادت نباشه». هان-کانگ میره بیمارستان ولی بابای جی-هیون بخاطر اینکه هان-کانگ کارش رو رد کرده بود میگه از اونجا بره. یی-کیونگ (جی-هیون) میره میبینه رستوران بسته س ولی میره تو و یهو چشمش به پیانو میافته و میره باهاش آهنگ میزنه و همون موقع هان-کانگ میاد و آهنگ رو میشنوه و یاد جی-هیون میافته که[دقیقا همین آهنگ رو توی دبیرستان میخوند و هان-کانگ هم شنیده بودش] هان-کانگ میره و وقتی یی-کیونگ (جی-هیون) رو میبینه میگه: «تو کی هستی؟ تو جی-هیونی؟» همین ور که میگه انگار قلب یی-کیونگ (جی-هیون) میاسته.........


پایان قسمت نهم

یعنی هان-کانگ فهمید؟ حالا یی-کیونگ (جی-هیون) چیکار میکنه؟   
  

هیچ نظری موجود نیست: