۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

خلاصه و کپچرهای قسمت هشتم سریال با من ازدواج کن مری - Marry me Mary

بعد از اینکه مری میگه ما عروسی نکردیم، باباش میگه یعنی دروغکی عاشق همدیگه بودید؟ و مری هم فقط گریه میکنه. از خونه ی موو-کیول میان بیرون و بابای مری به جونگ-این میگه تو خبر داشتی؟ جونگ-اینم میگه بعداً توضیح میدم که یهو بابای جونگ-این یه سیلی بهش میزنه و میرن. (بیچاره جونگ-این مگه چیکار کرده) بعدش نشون میده که روز پنجاه و یکمه. باباهاشون تصمیم میگیرن که دیگه جشن نامزدی بگیرن و بابای جونگ-این تدارکات میچینه که به مری یه سری چیزا رو مثل آشپزی و اینا یاد بدن. موو-کیول هم توی خونه ش تنهاس و مثل قبلا خونه ش کثیف و ریخت و پاش شده... هر طرف اتاقش که میره یه نشونی از مری میبینه و یادش می افته. مری لباس نامزدی تنشه و میخواد برای موو-کیول اس ام اس عذرخواهی بنویسه ولی هر طوری مینویسه بنظرش خوب نمیاد و آخر سر هم نمیفرسته، دوستاش دارن براش لباس نامزدی انتخاب میکنن و دلداریش میدن، جونگ-اینم از راه میرسه و کت و شلوار نامزدیش رو میپوشه... دوستای مری ازشون عکس میگیرن ولی جونگ-این و مری خوشحال نیستن. شب که جونگ-این و مری با باباهاشون دارن شام میخورن، بابای مری خیلی خوشحاله که فردا هم تولد و هم نامزدی دخترشه. مری میگه من میخوام فردا برم سر مزار مامانم، جونگ-این هم میگه من باهاش میرم. شب جونگ-این خواب میبینه و از خواب میپره و به یاد حرفای مری اون جورابها رو میپوشه که دیگه کابوس نبینه. مری هم تا صبح نخوابیده داره توی موبایلش عکسهایی که دیروز دوستاش از خودش و جونگ-این انداختن رو با ناراحتی نگاه میکنه که یهو به عکسهای عروسی قلابیش با موو-کیول میرسه و تا اونها رو میبینه لبخند روی لبش میاد.

MMM-0784.jpg MMM-0785.jpg MMM-0786.jpg MMM-0787.jpg MMM-0788.jpg MMM-0789.jpg MMM-0790.jpg MMM-0791.jpg MMM-0792.jpg MMM-0793.jpg MMM-0794.jpg MMM-0795.jpg MMM-0796.jpg MMM-0797.jpg MMM-0798.jpg 

 صبح جونگ-این مری رو میبره یه پارک خوشگل و مری ازش عذرخواهی میکنه و جونگ-این میگه من از تو عصبانی نبودم از خودم عصبانی بودم. و براش خوابی که دیشب دیده بود رو تعریف میکنه، [خوابش مربوط به مراسم فوت مادر مریه که جونگ-این هم بخاطر جدایی از مادرش ناراحته،  مری خوشحاله و داره میخنده که جونگ-این بهش میگه مامانت مرده داری میخندی؟ میدونی مردن یعنی چی؟ یعنی دیگه مامانت رو نمیبینی. مری هم ناراحت میشه و میزنه زیر گریه. جونگ-این هم که میخواد آرومش کنه کولش میکنه وقتی از پله ها دارن میان پایین می افتن و پیشونی مری زخم میشه. جونگ-این زخمش رو میبنده و بهش میگه من اینجائم، ازت محافظت میکنم... برای همیشه (همون جمله ی روی عکس)  باباهاشون هم میبینن توی بازی باهم زخمی شدن میگن شما توی آینده با هم خواهید بود و یه عکس ازشون میگیرن.] بعدش جونگ-این به عنوان هدیه نامزدی به مری یه  کتابخونه میده، مری هم میره جلو و یه کتاب نظرش رو جلب میکنه همون کتابیه که توی خونه موو-کیول میخوند و یاد موو-کیول می افته. آماده میشن با هم برن سر مزار مامان مری که یهو به جونگ-این خبر میدن که سو-جون دیگه نمیخواد توی سریالش بازی کنه و جونگ-این به مری میگه یه کار مهمی پیش اومده بیا بعد از ظهر بریم و از همونجا مستقیم بریم سالن. مری هم قبول میکنه و جونگ-این میخواد بره یهو برمیگرده و پیشونی مری رو میبوسه و میگه تولدت مبارک و بعدش میره ولی مری خوشحال نیست. مری موبایلشو نگاه میکنه ومیبینه دوستاش بهش پیام تولدت مبارک فرستادن یهو بین پیامها یه پیام از موو-کیول میبینه که نوشته بیا همدیگه رو ببینیم. مری میره همون پارکی که موو-کیول همیشه توش آهنگ میزنه و میبینه داره آهنگ میخونه همینطور محو موو-کیول میشه و با حسرت نگاهش میکنه بعد تموم شدن آهنگ مری میره جلو بهش میگه زندگیت بنظر آروم شده. موو-کیول هم میگه آره، همه چیز به حالت عادیش برگشته. دوستای موو-کیول از راه میرسن قراره بعد از ظهر یه جا تست بدن برای همون هر کدوم لباس خاصی پوشیدن و برای موو-کیول یه دستبند پلیس آوردن و میبندن به دستش. مری میگه برای چی گفتی بیام؟ موو-کیول هم یه پاکت پول به مری میده (همون قرضش به مری برای بیعانه ی خونه) مری میگه این همه پولو از کجا آوردی؟ دوست موو-کیول میگه جدیداً موو-کیول معلم موسیقی شده. موو-کیول هی میگه دستبندو باز کن، دوستش هم شوخیش میگیره و اونطرف دستبند رو به دست مری میبنده و میگه قبل از اینکه بخوایم بریم برای اجرا دستبندو باز میکنم ولی شما باید الان با هم حرف بزنید و میزارن میرن. مری به موو-کیول میگه من امروز کار خیلی مهمی دارم. موو-کیول میگه چه کار مهمی؟ مری هم دکمه های پالتوشو باز میکنه لباس نامزدیشو به موو-کیول نشون میده، موو-کیول هم چشماش چهارتا میشه و با تعجب میگه داری عروسی میکنی؟!!! 

MMM-0799.jpg MMM-0800.jpg MMM-0801.jpg MMM-0802.jpg MMM-0803.jpg MMM-0804.jpg MMM-0805.jpg MMM-0806.jpg MMM-0807.jpg MMM-0808.jpg MMM-0809.jpg MMM-0810.jpg MMM-0811.jpg MMM-0812.jpg MMM-0813.jpg MMM-0814.jpg MMM-0815.jpg MMM-0816.jpg 

 میرن خونه ی موو-کیول و به دوستاش زنگ میزنن ولی نامردا هیچکدوم جواب نمیدن. مری میگه قراره با جونگ-این یه جایی برم، موو-کیول هم میگه منم باید برم حموم نیگا موهام بو میده چرب شده. با همون دستبندشون میرن سر موو-کیولو میشورن (این صحنه دیدین داره، خیلی باحاله) مری بهش میگه نمیدونم چرا هر دفعه تو رو میبینم اتفاقای بد برام می افته. موو-کیول هم میگه برای منم همینطوره. موو-کیول داره ناهار میخوره، جونگ -این به مری زنگ میزنه و بهش میگه دیگه باهاش نمیتونه بیاد سر مزار. مری هم میگه اشکال نداره و خودم میرم. بعدش موو-کیول و مری میرن سر مزار مامان مری. مری میگه میخوام با مامانم حرف بزنم هدفونتو بذار توی گوشت نشنوی. مری اشک توی چشماش جمع شده  به مامانش میگه امروز نامزدیمه، میخواستم با نامزدم بیام (موو-کیولو نشون میده و میگه) این نیست اشتباه نگیر. میخواستم مثل تو و بابا با عشق عروسی کنم ولی نشد، با اینکه نامزدم آدمی نیست که عاشقشم ولی آدم خوبیه (اشک از چشماش جاری میشه و میگه) اگه توی همچین روزی تو و کسی که عاشقشم کنارم بودید چقدر خوب میشد.... موو-کیول هم یهو انگار که شنیده باشه چی گفته میره توی فکر  و پالتوی مری رو روی شونه هاش میندازه میگه فقط ترسیدم سردت بشه حرفهاتو نشنیدم. مری هم همینطور گریه میکنه و موو-کیول هم بهش با ناراحتی نگاه میکنه.  توی اتوبوس دارن برمیگردن که مری به موو-کیول میگه من همیشه روزای بارونی آرزو داشتم مثل بچه های دیگه با مامانم از مدرسه برگردم، ولی همیشه منتظر بابام میموندم. موو-کیول میگه چرا منتظر میموندی باید میرفتی. مری میگه تو کسی رونداشتی بیاد دنبالت؟ موو-کیول میگه من خونه فامیلا بزرگ شدم، مثل یتیمها بودم. با مامانم اصلا زندگی نکردم. مری میگه پس از مامانت خاطره نداری؟ موو-کیول فکر میکنه و میگه چرا، مامانم منو میبرد حموم عمومی زنونه. مری هم میگه منم با بابام میرفتم حموم عمومی مردونه. کلی با هم میخندن. 

MMM-0817.jpg MMM-0818.jpg MMM-0819.jpg MMM-0820.jpg MMM-0821.jpg MMM-0822.jpg MMM-0823.jpg MMM-0824.jpg MMM-0825.jpg MMM-0826.jpg MMM-0827.jpg MMM-0828.jpg MMM-0829.jpg MMM-0830.jpg MMM-0831.jpg MMM-0832.jpg MMM-0833.jpg 

میرن خونه ی موو-کیول، موو-کیول با مامانش داره حرف میزنه و مری توی گوشش هدفون گذاشته که حرفهاشونو نشنوه. مامان موو-کیول بهش میگه میخوام برم پاریس چون من همیشه برات دردسرم تو هم خسته شدی. موو-کیول هم یهو داد میزنه چطوری میتونم ازت خسته باشم؟ مری هم با تعجب نگاهشون میکنه میگه من نشنیدم راحت باشید. مامان موو-کیول به مری میگه من دارم میرم تو که وفاداری مراقب موو-کیول باش. موو-کیول هم ناراحت میشه و با مری میاد بیرون و با عصبانیت برای دوستاش پیام صوتی میذاره که زود بیاید این دستبند رو باز کنید. یهو موو-کیول برمیگرده میبینه مری یه دسته گیاه رو گرفته جلوی موو-کیول، یهو یاد اون شب که اولین بار همدیگه رو دیده بودن (توی قسمت اول) میافته و مری بهش میگه ناراحت نباش و موو-کیول هم میخنده. جونگ-این هم که رفته خونه ی سو-جون و باهاش حرف میزنه سو-جون میگه که بخاطر بازیگر شدن از خانواده ش جدا شده. جونگ-این هم که داره گیتار میزنه دستش درد میگیره و سو-جون هم زخم دستش رو میبینه و میگه این چیه؟ خوکشی کردی؟ جونگ-این هم میگه آره!  خیلی گیتار زدن رو دوست داشتم ولی پدرم گفت که موسیقی احساسات آدمو نشون میده و من مجبور شدم دیگه گیتار نزنم و اونموقع نتونستم تحمل کنم، تو خیلی قوی هستی که به خاطر رویات جلوی خانواده ت وایستادی ولی من این کار بزدلانه رو کردم. از اونطرف هم موو-کیول با دوستاش باید یه جا تست بده ولی دوستاش کلید دستبندو گم کردن و مجبور میشن با مری برن روی صحنه. موو-کیول به مری میگه فقط آهنگ که شروع شد برقص و مری هم میگه من بلد نیستم و اولش میره پشت موو-کیول قایم میشه ولی هی موو-کیول میندازش جلو  مری هم مجبور میشه میرقصه  اونم چه رقص مسخره ای، رقصش آخر خنده س.... بعد اجرا هرچقدر دنبال کلید میگردن پیداش نمیکنن و جونگ-این زنگ میزنه به مری، مری هم میگه الان توی هونگده ام و وقتی دیدمت بهت توضیح میدم... جونگ-این هم میگه میام دنبالت. مری و موو-کیول دوباره برمیگردن خونه ی موو-کیول. موو-کیول سعی میکنه با پیچ گوشتی دستبند رو باز کنه ولی نمیتونه. مری هم میگه همش بخاطر تو..... یهو موو-کیول وسط حرفش میگه چیه؟ من شومم؟ مری هم میگه نه، تو خیلی خوش شانسی چون هم استعداد موسیقی داری و هم خوشگلی. موو-کیول هم بهش یه نگاه جیگری میکنه و میخنده. یهو موو-کیول با یه حسی که انگار دل توی دلش نیست میپرسه تا حالا نشده که از من خوشت باید؟ و سعی میکنه به مری نگاه نکنه، مری هم تعجب میکنه و میگه چرا داری اینو میپرسی؟ موو-کیول میگه تو داری نامزد میکنی و همه چیز بین ما تموم شده... من قبلا یه حسی به تو داشتم.... مری هم همینطور با تعجب به موو-کیول نگاه میکنه و میگه مگه نگفتی که منو به عنوان یه زن نمیبینی؟  موو-کیول هم میگه درمقایسه با یه زن تو بیشتر.... یکم فکر میکنه و یه نگاه کوتاه به مری میکنه و سریع روشو برمیگردونه و میگه اه... نمیدونم.... مری میگه کی این احساست شروع شد؟ موو-کیول هم میگه اون موقع که تو با اون پسره رفته بودی ویلا و من داشتم تنهایی بستنی میخوردم، اون روز منتظرت بودم تا برگردی، ولی تو فرداش با اون پسره برگشتی و منم بی خیال شدم. مری ناراحته و میره توی فکر، موو-کیول هم هنوز سعی میکنه به مری نگاه نکنه  که تلفنش زنگ میزنه و دوستاش کلیدو پیدا کردن و با هم میخوان برن پیش دوستاش...

MMM-0834.jpg MMM-0835.jpg MMM-0836.jpg MMM-0837.jpg MMM-0838.jpg MMM-0839.jpg MMM-0840.jpg MMM-0841.jpg MMM-0842.jpg MMM-0843.jpg MMM-0844.jpg MMM-0845.jpg MMM-0846.jpg MMM-0847.jpg MMM-0848.jpg MMM-0849.jpg MMM-0850.jpg MMM-0851.jpg 

توی راه موو-کیول به مری میگه تو میگفتی که میخوای با کسی که عاشقشی عروسی کنی و منو کشوندی توی عروسی قلابیت و حالا آخرش داری از دستور بابات پیروی میکنی. مری هم که خیلی ناراحته و میگه بس کن دیگه.  موو-کیول هم به قیافه ی ناراحت مری نگاه میکنه و میگه تو اون پسره رو دوست داری؟ مری هم میگه مطمئن نیستم، من نمیدونم عشق چیه؟ موو-کیول هم میخنده و میگه بایدم ندونی تو که تا حالا عاشق نبودی؟ مری هم میزنه توی حالش و میگه تو هم نمیدونی عشق چیه؟ تو فقط با دخترا کمتر از یه ماه قرار میزاری. این یه بیماریه، یه فکری به حال بیماریت بکن. موو-کیول هم عصبانی میشه و میگه تو اصلا درمورد من چی میدونی؟ مری هم میگه من خوب میشناسمت چون 50 روز باهات ازدواج قلابی داشتم، برو بیماریتو درمان کن وگرنه هیچوقت نمیفهمی عشق چیه. موو-کیول هم یهو داد میزنه میگه تو کی هستی که اینا رو به من بگی؟ تو خودت داری با مردی که عاشقش نیستی عروسی میکنی. همین لحظه یهو دانش آموزای موو-کیول میان و بهش گیر میدن که این کیه و..... موو-کیول هم دست مری رو میگیره و با هم میدوئن. جونگ-این هم سو-جون رو میرسونه خونه ی موو-کیول و چون شارژ باطری مبایل سو-جون تموم شده از جونگ-این موبایلش رو میگیره و یهو توی مبایلش میبینه یه عالم تماس با "وی مری" داشته و تعجب میکنه، عکس تماسش رو هم میبینه، عکسیه که جونگ-این و مری با لباس نامزدی انداختن. جونگ-این هم توی این فکره که مری الان توی هونگده  چیکار میکنه. از اونطرف هم بابای مری و بابای جونگ-این توی سالن منتظر مری اینا هستن.

MMM-0852.jpg MMM-0853.jpg MMM-0854.jpg MMM-0855.jpg MMM-0856.jpg MMM-0857.jpg MMM-0858.jpg MMM-0859.jpg

مری هم که با موو-کیوله و دارن از دست دانش آموزا فرار میکنن و میرن توی یه کوچه ی باریک قایم میشن و وقتی دانش آموزا از اونجا رد میشن موو-کیول سریع مری رو توی بغلش قایم میکنه که اونا نبینن. بعدش که دانش آموزا میرن موو-کیول میاد کنار و چهره ی مری رو میبینیم که از قیافه ش معلومه انگار قلبش داره از شدت تپش میزنه بیرون  و یه لحظه توی چشمای هم نگاه میکنن  و مری با یه حسی به لبای موو-کیول نگاه میکنه  و موو-کیول هم همینطور یهو موو-کویل جو گیر میشه و صورتش رو میبره جلو تا مری رو ببوسه ولی مری صورتش رو برمیگردونه و موو-کیول با تعجب بهش نگاه میکنه  و مری میگه تو دختر بازی  اونموقع که تو منو بوس کردی روی تو تاثیر نذاشت ولی انگار قلب من داشت منفجر میشد... موو-کیول هم یهو با تعجب میگه پس اونموقع تو.... مری هم گریه میکنه و میگه اون بوسه باید با کسی میشد که من واقعا عاشقشم.  و با مشت موو-کیول رو میزنه و میگه تو خرابش کردی. موو-کیول دست مری رو میگیره و با اون صدای جیگر و گرمش میگه مری... مری هم میگه مگه تو نگفتی که منو یه زن نمیبینی؟ موو-کیول میگه تو هم گفتی منو یه مرد نمیبینی. مری چند لحظه ساکت میشه و به موو-کیول نگاه میکنه و میگه تو گفتی که من عاشقت نشم. موو-کیول هم درحالیکه بغض کرده میگه تو هم گفتی منو دوست نداری.  دوباره چند لحظه بهم نگاه میکنن و یهو موو-کیول، مری رو میبوسه............


وااااای خدای من این سکانس آخر خیلی رمانتیک و ناز بود
حالا که موو-کیول و مری بهم احساسات واقعیشون رو گفتن، نامزدی مری با جونگ-این بیچاره چی میشه؟
پایان قسمت هشتم

۶ نظر:

مونا گفت...

سلام
دستتون درد نکنه
واقعا صحنه آخرش خیلی جیگر بود
من امروز دقیقا همین قسمتو دیدم ولی
بعضی جاهاشو نفهمیده بودم چی میگن
که الان فهمیدم مرسی
زوج جونگ این و سو جونم بانمکه ها...

ناشناس گفت...

من هنوز نخوندمش خواستم زود تر تشکر کنم
دستت درد نکنه
مرسی

ناشناس گفت...

عالی بود من برای خوندن خلاصه این قسمت خیلی مشتاق بودم
فقط کاش چند تا عکس بهتر از بوسه هاشون میزاشتی جذابیتش بیشتر میشد

ناشناس گفت...

عالی بود قسمت نهم رو کی میخوای بزاری

نیلوفر گفت...

وایییییییییی مرسی از کمکتون راجب بلاگر.......ببخشید که دیر جوابتونو دادم اخه این امتاحانا نمیذاره.....
واقعا دستتوووووووووووووووون درد نکنه.......میسی.....بای

balaghiz گفت...

ممنون،هر شب میومدم سر میزدم ببینم قسمت 8 رو گذاشتید یانه؟ بازم ممنون