۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

قسمت بیست و هفتم - این عشقه یا ....

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - صبح

تکیون با ناراحتی به هانا نگاه میکنه و با بغضی توی گلوش میگه:

_ فکر میکنم دیگه نباید به رابطمون ادامه بدیم.

ناخودآگاه اشک از گوشه ی چشم هانا سرازیر میشه و با صدای لرزون میگه:

_ چرا؟ چرا دیگه نباید به رابطه مون ادامه بدیم؟... تصمیمت اینه.

تیکون در حالی که سعی میکنه به هانا نگاه نکنه و اشکهاش رو نگه داره، میگه:

_ آره، فکر میکنم من و تو مناسب هم نیستیم.

هانا صورت تکیون رو به طرف خودش برمیگردونه و همینطور که اشک میریزه میگه:

_ واقعا؟

0058.jpg

تکیون که طاقت دیدن اشکهای هانا رو نداره، اشکهای هانا رو پاک میکنه و با ناراحتی میگه:

_ لطفا گریه نکن، نمیخواستم ناراحتت کنم... (بعد از یه مکث طولانی) امیدوارم بتونی باهاش کنار بیای.

تکیون از اتاق بیرون میره. هانا هم به گریه کردن ادامه میده و هر کاری میکنه اشکهاش بند نمیاد.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح

وویونگ هنوز خوابه و چانسونگ که از کنارش رد میشه با پا چندتا بهش میزنه و میگه:

_ وویونگ بلند شو داره دیر میشه.

ولی وویونگ بیدار نمیشه و چانسونگ پتو رو از روش برمیداره و یهو چشمش به تیکه ای که دیشب بتادینی شده بود می افته با نگرانی وویونگ رو صدا میکنه و میگه:

_ وویونگ جاییت زخمی شده؟

وویونگ با بی حالی میگه:

_ اَه، نه.

چانسونگ پتو رو نشونش میده و میگه:

_ پس این چیه؟

وویونگ با خوابالودگی میگه:

_ بتادینه.

چانسونگ: بتادین برای چی؟

وویونگ: دیشب پای سونگهی شیشه رفته بود. داشتم براش شستشو میدادم که ریخت روی پتو.

چانسونگ با شنیدن این موضوع یه لحظه شاد میشه و با خودش میگه: «یعنی سونگهی بخاطر این دیشب اینجا بود!» یهو با نگرانی به وویونگ میگه:

_ چی؟ پاش زخمی شده؟

چانسونگ سریع به طرف اتاق وویونگ میره و درحالی که در میزنه سونگهی رو صدا میکنه. سونگهی در اتاق رو باز میکنه و چانسونگ میگه:

_ پات خوبه؟

سونگهی میخنده و میگه:

_ پام که چیزیش نشده، فقط یه خراش کوچیک برداشته.

چانسونگ: بذار ببینم چی شده.

چانسونگ با سونگهی به اتاق وویونگ میره.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - صبح

سونگهی میشینه روی تخت و میگه:

_ ای بابا چیزی نشده. 

سونگهی کف پاش رو نشون میده، چانسونگ با ناراحتی میگه:

_ به این میگی خراش کوچیک؟ اینکه خیلی عمیقه.

چانسونگ کنار سونگهی میشینه. یهو سونگهی از گوشه ی تخت ورقهای نقاشیش رو برمیداره و یکی رو که سه تا دختر ها رو با 2PM کشیده نشونش میده و میگه:

_ اینو نگاه کن، چطوره؟ حدود 12 ساعت روش کار کردم.

چانسونگ با حیرت نقاشی رو نگاه میکنه و میگه:

_ واو، شگفت انگیزه.

درهمین حین یهو چشمش به یه نقاشی که از لای ورقهای دیگه معلومه می افته... نقاشی از اتاق وویونگه. چانسونگ با تعجب به اون نقاشی نگاه میکنه و از لای ورقها بیرون میکشش و تا تاریخ و ساعت نقاشی رو میبینه میگه:

_ اولین نقاشیی که کشیدی اینه؟

سونگهی یه نقاشی دیگه رو برمیداره و میگه:

_ نه، اینه... (نقاشی رو به طرف چانسونگ میگیره) چون ازت ممنون بودم اینو کشیدم. 

چانسونگ نقاشی رو نگاه میکنه و دهنش باز میمونه و میگه:

_ منو کشیدی!؟

سونگهی با دستپاچگی میگه:

_ بد شده؟ (سرشو میندازه پایین) ببخشید.

چانسونگ با دست به شونه ی سونگهی میزنه و میخنده میگه:

_ بد چیه؟ این عالیه. 

سونگهی میخنده و چانسونگ وقتی خنده ی سونگهی رو میبینه احساس میکنه قلبش از قبل تندتر میزنه، با خودش میگه: « بازم این احساس؟! انگار واقعا عاشقش شدم... نه شاید این عشق نباشه، اَه... نمیدونم.» چانسونگ اتفاقی لای نقاشی ها یه چهره ی دیگه رو هم میبینه میخواد برش داره که سونگهی سریع نقاشی رو قایم میکنه و میگه:

_ این نقاشی رو نگاه نکن، بد شده.

چانسونگ: کی بود؟

سونگهی با هول میگه:

_ جیون س ولی خیلی بد کشیدمش نمیخوام کسی ببینش.

چانسونگ متعجب میشه و با خودش میگه: «جیون شبیه پسرا شده بود!... اینطوری خیلی برام آشنا بود» چانسونگ میره و سونگهی نفس راحتی میکشه و با خودش میگه: «اوه، نزدیک بود بفهمه طرفدارشونم»

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - صبح

جیون و سونگهی وارد اتاق میشن، سونگهی میگه:

_ هانا، چرا بیرون نمیای؟ 

جیون یهو میبینه هانا داره گریه میکنه، با نگرانی میگه:

_ چی شده؟ چرا گریه میکنی؟

 سونگهی: بازم تکیون چیزی بهت گفته؟

هانا: گفت که نمیخواد به رابطه مون ادامه بدیم.

جیون دستهای هانا رو میگیره و میگه:

_ چرا تکیون همش اشک تو رو درمیاره؟ مگه گناه کردی که دوستش داری؟ باید به حسابش برسم.

هانا: نه، تقصیر خودمه، اونم مجبور نیست که منو دوست داشته باشه.

سونگهی: توهم اونو مجبور نکرده بودی که دوستت داشته باشه، اول خودش بهت اعتراف کرد.

هانا: حتما بعد از اینکه بیشتر باهام آشنا شده، فهمیده که بدرد هم نمیخوریم.

جیون: ناراحت نباش خیلی ها فقط میخوان که یه فرصت داشته باشن تا به تکیون بگن دوستش دارن.

سونگهی با دست به هانا میزنه و میگه:

_ فکر نمیکردم تکیون اینقدر نامرد باشه. چرا اون کارو کرد که حالا بگه نمیخوادت؟

جیون با تعجب میگه:

_ چیکار کرده؟

هانا: جیون راست میگه، تکیون چیکار کرده؟

سونگهی: دیشبو میگم دیگه، صداتون بیرون میومد.

هانا: صدای چی؟

سونگهی: مگه با هم نخوابیدید؟

جیون یهو چشماش از حدقه میزنه بیرون و میگه:

_ چی؟! با هم خوابیدید؟!

هانا یدونه محکم به شونه ی سونگهی میزنه و میگه:

_ چی داری میگی؟! صدای جیغ رو میگی؟ اشتباه برداشت کردی؟

سونگهی: حتی چانسونگ و وویونگ هم صداتون رو شنیدن.

هانا: دیشب تکیون میخواست بره روی تخت بخوابه که موهام زیر پاش موند و جیغ کشیدم.

سونگهی به هانا مشکوکانه نگاه میکنه و میگه:

_ بنظر اینطور نمیومد.... بعدش که صدای خندتون اومد چانسونگ و وویونگ شکه شده بودن.

هانا: خب خنده دار بود چون تکیون بلد نبود موهام رو ببافه و اصرار داشت که خودش باید برام ببافه. 

جیون: شما که اینقدر باهم خوب بودید، پس چرا؟

هر سه با ناراحتی به هم نگاه میکنن و هانا میگه:

_ فکر کنم از این به بعد منم باید بیام اتاق وویونگ. اینجا دیگه جایی ندارم. (رو به سونگهی) راستی تو اونوقت شب با وویونگ و چانسونگ چیکار میکردی؟

سونگهی: هیچی، حالا براتون میگم. راستی جیون دیدی گفتم چانسونگ فقط دوستمه؟ وقتی وویونگ منو زیر پتوش قایم کرده بود، چانسونگ گفت براش مهم نیست رابطه ی من و وویونگ چیه.

جیون شونه هاشو بالا میندازه و میگه:

_ نمیدونم، شاید رفتار دوستانه شو اشتباه برداشت کرده بودم. تو زیر پتوی وویونگ چیکار داشتی؟

سونگهی ماجرای دیشب رو براشون تعریف میکنه.

 

داخلی - ماشین - بعد از ظهر 

ماشین توی پارکینگ مطب دکتر شخصی 2PM ایستاده و جونهو تنهایی روی صندلی راننده نشسته و آهنگ گوش میده. جیون و نیکون وارد ماشین میشن، جونهو به پای جیون که دیگه بسته نیست نگاه میکنه و میگه:

_ بازش کرد؟ 

نیکون: پاش خوب شده و میتونه باهاش راه بره.

جونهو رو به نیکون میگه: 

_ چقدر تو نترسی! چطور جرأت کردی و اینو بردی پیش دکتر خودمون، نگفتی اگه بشناستش چی میشه؟

نیکون میخنده و میگه:

 _ نگران نباش اون فکر میکنه یکی از آشناهامه.

جونهو ماشین رو روشن میکنه، نیکون میگه:

_ راستی برو اداره یه کاری دارم.

جونهو با تعجب جیون رو نشون میده و میگه:

_ با این؟

نیکون: میخوام فقط یه چیزی بردارم و سریع برمیگردم.

جونهو ماشین رو توی پارکینگ اداره ی JYPE پارک میکنه. نیکون سریع پیاده میشه و میره. جیون روی صندلی پشت جونهو نشسته، جونهو هی توی آیینه به جیون نگاه میکنه و با خودش میگه: «اگه درمورد اتفاق دیشب بپرسه چی باید بهش بگم؟ آه دارم دیوونه میشم». یهو جیون دستش رو روی شونه ی جونهو میذاره. جونهو برمیگرده و جیون میگه:

_ درهای ماشین قفله؟

  جونهو متعجب میشه و میگه:

_ چطور؟

جیون: گفتم یه موقع یکی یهویی نیاد توی ماشین.

جونهو: قفله.

جونهو برمیگرده از خجالت گوشهاش سرخ شده، جیون آروم میگه:

_ دیشب....

یهو قلب جونهو فرو میریزه و آب گلوش رو به سختی قورت میده. جیون بعد از یه مکث میگه:

_ اشتباه برداشت نکردم.... میدونم که اون اتفاق فقط بخاطر موقعیت و... از روی غریزه بود.

جونهو برمیگرده و با تعجب به جیون نگاه میکنه، میخواد چیزی بگه که جیون سریع میگه:

_ حس منم از روی غریزه بود، نمیخواد نگران باشی.

0059.jpg

جونهو با ناراحتی میگه:

 _ مگه اولین بوسه ت نبود؟

جیون با سر تأیید میکنه. جونهو میگه:

_ تو ناراحت نیستی؟ بیشتر دخترا دوست دارن اولین بوسه شون از روی عشق باشه.

جیون سرش رو به علامت منفی تکون میده و میگه:

_ من اینطوری فکر نمیکنم.

یهو چشمای جونهو روی لبهای جیون قفل میشه و یاد حسی که دیشب داشت میافته و قلبش شروع میکنه به تند تپیدن. نگاهش رو از جیون برمیداره و با چندتا سرفه صداش رو صاف میکنه و میگه:

_ نیکون چرا نمیاد؟

جیون که متوجه حس جونهو شده میگه:

_ امیدوارم دیگه اتفاق دیشب تکرار نشه.

جونهو: در مورد من چطوری فکر میکنی؟ من هوس باز نیستم.

جیون لبش رو گاز میگیره و میگه:

_ منظورم این نبود. 

جونهو: بهرحال متاسفم.

جیون: نیازی به تاسف نیست، اون قضیه دوطرفه بود، تقصیر هردومون بود.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونسو - شب

جونسو و نیکون با هم روی تخت دراز کشیدن، جونسو میگه:

_ چرا اونکارو کردی؟

نیکون: فکر میکنم از دخترا خوشم اومده، نمیخوام برن.

جونسو میشینه و با تعجب به نیکون نگاه میکنه.  


پایان قسمت بیست و هفتم


هیچ نظری موجود نیست: