خارجی - کوه - شب
تکیون دستهای هانا رو گرفته و میگه:
_ راستش، من دوست ندارم دوست دخترم خواننده باشه چون اونطوری نمیتونیم زیاد با هم باشیم.
هانا: من حاضرم بخاطر تو از خواننده شدن بگذرم، چون تو برام مهمتری.
تکیون با تعجب به هانا نگاه میکنه و با خودش میگه: «نکنه درموردش اشتباه میکنم!» هانا با محبت به تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ تو منو قبول میکنی؟ (بعد از کمی مکث، با چشمهای نمناک ادامه میده) اگه من از خونه تون برم، تو بازم با من دوست میمونی؟
تکیون از اون نگاههای نانازیش تحویل هانا میده و هانا آب گلوش رو به سختی قورت میده و با خودش میگه: «وای، با این چشمهای خوشگلت اینطوری که نگاهم میکنی، دلم میخواد بیشتر و بیشتر پیشت باشم» هانا نگاهش رو از تکیون برمیداره و تکیون هم به ساعتش نگاهی میکنه و میگه:
_ دیر شده باید برگردیم.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
جیون تا سرش رو روی کپل جونهو میذاره، جونهو چشمهاش رو باز میکنه و دستش رو روی سر جیون میکشه، آروم و با تعجب میگه:
_ این چیه؟

جیون با خوابالودگی میگه:
_ سونگهی نکن.
جونهو متوجه میشه جیون س و آروم سر جیون رو میذاره روی بالش و با تعجب بهش نگاه میکنه و با خودش میگه: «این اینجا چیکار میکنه؟» میخواد جیون رو بیدار بکنه ولی جیون همینطور که خوابه از درد پاش ناله میکنه جونهو با ناراحتی بهش نگاه میکنه و از اتاق بیرون میره.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - شب
جونهو وارد اتاق میشه و میبینه سونگهی نیست. متعجب میشه ولی سریع مُسکنهای جیون رو از روی میز برمیداره و از اتاق بیرون میره.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - شب
جونهو، جیون رو بیدار میکنه و قرص رو بهش میده، وقتی میخواد کمکش کنه تا دوباره دراز بکشه جیون درحالی که خواب و بیداره از درد پاش، دست جونهو که توی دستشه رو محکم فشار میده. جونهو با دلرحمی به جیون نگاه میکنه و با خودش میگه: «نباید تنهاش بذارم» و همینطور که نشسته دست توی دست جیون سرش رو روی تخت میذاره و میخوابه.
خارجی - کوه - شب
سونگهی و چانسونگ روی نقطه ی بلندی از کوه ایستادن و چانسونگ میگه:
_ کش موهات رو باز میکنی؟
سونگهی کش رو از موهاش باز میکنه و موهاش که روی شونه ش ریخته رو نشون میده و میگه:
_ اینقدره.
چانسونگ با ناامیدی نگاهش میکنه و با انگشت آروم به پیشونی سونگهی میزنه و میگه:
_ اندازه ی موهات رو نمیخواستم بدونم.
چانسونگ از توی جیبش کش پر تزئینی رو درمیاره و به طرف سونگهی میگیره و میگه:
_ اینو دوست داری؟ برای تو خریدمش.
سونگهی با خوشحالی کش رو میگیره و به موهاش میبنده و دست چانسونگ رو میگیره و میگه:
_ خیلی دوستش دارم، ممنونم.
چانسونگ با محبت بهش نگاه میکنه و میگه:
_ از اینجا یکی از قشنگترین منظره های سئول رو میتونی ببینی.
سونگهی به چراغهای شهر که توی شب نمای زیبایی دارن نگاه میکنه و با ذوق میگه:
_ وای خیلی قشنگه. ای کاش دوربینم همراهم بود ازش عکس مینداختم.
چانسونگ موبایلش رو درمیاره و میگه:
_ اگه دوست داری میتونم با این ازت عکس بندازم.
سونگهی: پس بیا با هم بندازیم.
چانسونگ لبخندی میزنه و کنار سونگهی میایسته و صورتش رو به صورت سونگهی نزدیک میکنه و میگه:
_ یکم بیا نزدیکتر وگرنه اینطوری فقط صورتهامون توی عکس میافته.
سونگهی خجالت میکشه و صورتش رو فقط یکم نزدیک میبره و چانسونگ که میفهمه سونگهی خجالت کشیده دستش رو میندازه دور گردن سونگهی و لپش رو میچسبونه به لپ سونگهی، همین لحظه سونگهی احساس میکنه دیگه قلبش نمیزنه، چانسونگ میگه:
_ بخند.
چانسونگ عکس رو میندازه و نگاهش میکنه و میگه:
_ پس چرا نخندیدی؟
سونگهی لبخند الکی میزنه و میگه:
_ چون میخوام به آقای پارک نشونش بدم و بگم که شما، ما رو دزدیدید.
چانسونگ با تعجب سونگهی رو نگاه میکنه و میگه:
_ چی؟
سونگهی میخنده و میگه:
_ شوخی کردم.
چانسونگ چشم غره ای بهش میره و با آرنج به سونگهی میزنه، سونگهی داره از لبه ی پرتگاه میافته که چانسونگ سریع کمر سونگهی رو میگیره و به طرف خودش میکشه و محکم به خودش میچسبونش که نیوفته، سونگهی هم از ترسش سریع چانسونگ رو بغل میکنه. اینقدر محکم همدیگه رو چسبیدن که هر دو خجالت میکشن.

چانسونگ سریع سونگهی رو از بغلش بیرون میاره و سونگهی دستش روی سینه ش میذاره و نفس راحتی میکشه و میگه:
_ نزدیک بودا.
چانسونگ هل میشه و میگه:
_ چی؟
سونگهی: فقط به خاطر یه عکس نزدیک بود قاتل بشی.
چانسونگ دستی به سرش میکشه و با تردید دست سونگهی رو میگیره و راه میافته و میگه:
_ تکیون و هانا منتظرن، بیا زود بریم.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
سونگهی و هانا با نگرانی دنبال جیون میگردن. در اتاق جونهو نیمه باز، سونگهی که داره از جلوی در رد میشه جیون رو توی اتاق میبینه متعجب میشه ولی چون هر دوی اونا خوابن بی سر و صدا میره به اتاق وویونگ و هانا هم به اتاق تکیون میره.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
هانا روی تخت دراز میکشه و با خودش میگه: «چطور به سونگهی و جیون بگم که دیگه نمیخوام خواننده بشم!!؟؟.... حتما خیلی ناراحت میشن.» هانا بلند میشه و میشینه و به اتاق خالی نگاه میکنه و میگه:
_ اه... تکیون کجاس؟ بهش خیلی عادت کردم وقتی اینجا نیست خوابم نمیبره.... با اینکه پیشم نمیخوابه ولی حضورش خیلی خوبه.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - شب
تکیون و چانسونگ روی تخت نشستن و در حال صحبت کردن هستن که تکیون میگه:
_ فکر میکنم دارم بزرگترین اشتباه زندگیم رو میکنم.
چانسونگ یاد وقتی هایی که به سونگهی نزدیک میشد و سونگهی خجالت میکشید می افته و با نا امیدی میگه:
_ ای کاش هیچ وقت اینکارو شروع نمیکردیم. لعنت به من که این نظر رو دادم.
تکیون: تو هم به این نتیجه رسیدی؟
چانسونگ: احساس میکنم که آدم خیلی بدیم. اون خیلی خجالتیه و من تازه امروز فهمیدم که وقتی بهش نزدیک میشدم اون چه حسی میشد.
تکیون: ولی من بدترم، در مورد اون اشتباه فکر میکردم.
چانسونگ: یعنی چی؟ منظورت اینه که اون نمیخواد گولت بزنه؟
تکیون آهی می کشه و میگه:
_ فکر میکنم احساس اون حتی اگه از اول واقعی نبوده، ولی الان واقعیه.
چانسونگ: یعنی اون دوستت داره؟.... تو چی؟ احساسی نسبت به اون داری؟
تکیون با نگاهی گیج به چانسونگ نگاه میکنه.
روز بعد
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - سحر
هانا میخواد وارد اتاق تکیون بشه که نیکون آروم به شونه ش میزنه و میگه:
_ یکم وقت داری؟ میخواستم بهت چیزی بگم.
هانا و نیکون روی مبل میشینن و نیکون میگه:
_ از اون موقع که شما اومدید خونه مون، تو خیلی با تکیون صمیمی شدی. دوستش داری؟
هانا با سر تأیید میکنه، نیکون مستقیم به چشمهای هانا نگاه میکنه و با محبت میگه:
_ نمیدونم چقدر تکیون رو دوست داری. اما نمیخوام بعدا پشیمون بشم. میخوام بهت بگم که... (مکث میکنه) لطفا دوست دخترم باش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر