۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

قسمت بیست و دوم - قبولتون داریم

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر

تکیون دست هانا رو گرفته و به طرف همه که توی نشیمن نشستن میبره و بهش میگه:

_ اوندفعه فقط جیون و سونگهی رقصیدن. بچه ها دوست دارن رقص تو رو هم ببینن.

هانا شروع میکنه و آهنگ Madonna گروه Secret رو اجرا میکنه، تکیون اول میخواد ادای اینکه از اجراش خوشش اومده رو دربیاره ولی وقتی یکم از اجرا میگذره واقعا محو اجرای هانا میشه. هانا اجراش تموم میشه میشینه کنار دخترا، جیون میگه:

_ خیلی خوب بود، همه شون محو اجرات شده بودن.

هانا: ای کاش تکیون باهام میرقصید.

سونگهی: اون نمیتونست ازت چشم برداره، چطور میخواست باهات برقصه؟

جیون با خوشحالی رو به هانا میگه:

_ آهان میخوای باهاش برقصی؟

هانا با کنجکاوی میگه: 

_ بازم چه نقشه ای داری؟

جیون در گوش سونگهی چیزی میگه. از طرفی هم پسرا که پیش هم نشستن وویونگ به تکیون میگه:

_ اون واقعا قشنگ اجرا کرد، باید هم ازش تعریف بشه، ما بهانه رو جور کردیم، حالا بقیه ش با خودت.

یهو جیون با ناراحتی میگه:

_ خیلی دلم گرفته. من نمیتونم برقصم.

نیکون: چرا ناراحتی بعدا حالت خوب میشه، الان که نمیشه کاری کرد.

جیون با ذوق میگه:

_ چرا، الان یه چیزی حالم رو خوب میکنه. اونم اجرای دست جمعی شماس.

جونهو: چی اجرای مجانی میخوای؟

جیون: اینهمه ما براتون اجرا کردیم، حالا یه بارم شما بکنید.

تکیون آروم به پشت جونهو میزنه و میگه:

_ بیا؛ فکر کنم جالب باشه با این دوتا اجرا کنیم.

سونگهی با شوقی توی نگاهش میگه:

_ آهنگ Again and Again رو اجرا کنیم.

جیون سریع میگه:

_ جونسو نیست پس هانا جاش بخونه.

نیکون کنار جیون میشینه و میگه:

_ من حال ندارم سونگهی هم جای من بخونه.

شروع میکنن، سونگهی و هانا خیلی با پسرا هماهنگ میرقصن، لبخندی روی لبهای نیکون میاد و با خودش میگه: «ترکیب جالبیه. میتونه یه موفقیت باشه...اگه یه گروه بودن، وقتی باهاشون زوج میشدیم مطمئنا صحنه منفجر میشد، حیف.» رقص به جایی میرسه که جونسو از پشت تکیون رو میگیره، هانا که جای جونسو میرقصه از قصد محکم سینه ی تکیون رو میگیره و تکیون هم کم نمیاره و رقص رو عوض میکنه، هانا رو میچرخونه و روی دستش خم میکنه و توی چشمای هانا خیره میشه و درحالی که شعر رو عوض کرده میخونه:  

She’s a good girl I know (know) But I wanna kiss her  Oh no

(اون دختر خوبیه میدونم، اما میخوام ببوسمش اوه نه)


وقتی میخواد هانا رو بلند کنه هانا هم یه بوس کوچولو از لبهای خوشگل تکیون میقاپه. سونگهی نمیذاره اجرا خراب بشه و سریع به جای هانا شروع میکنه به خوندن همه ی پسرا یهو به طرفش نگاه میکنن و وویونگ با خودش میگه: «ایول، حتی وقتی یکی روی صحنه نتونه بخونه آمادگیش رو داره که جاش رو پر کنه.» وقتی سونگهی با جونهو همصدایی میکنه حس شیرینی که همیشه توی رویاهاش میدیده رو احساس میکنه. جیون با شوق از نیکون میپرسه:

_ بنظرت چطوره؟

نیکون یه نگاه به جیون و یه نگاه به بقیه که اونطرف دارن میرقصن میکنه و میگه:

_ بنظرم جالب نیست.

جیون که خورده توی ذوقش میگه:

_ شاید چون یه تازه کارم بنظرم خوب میاد!

نیکون به حرف جیون واکنشی نشون نمیده و ساکت به بقیه نگاه میکنه. بعد از رقص تکیون کنار هانا می ایسته، دستش رو دور گردن هانا میندازه و با محبت میگه:

_ حرف دیشبم رو فراموش کن. حیفه که تو خواننده نشی.

هانا چند لحظه با تعجب به تکیون نگاه میکنه و میگه:

_ منظورت اینه که نمیخوای من دوست دخترت باشم؟

تکیون که توقع همچین سوالی رو نداشت شکه میشه و با تردید میگه:

_ نمیتونم الان چیزی بهت بگم باید درموردش فکر کنم.

جونهو رو به جیون میگه:

_ نونا نگاه کن چقدر تلاش کردم، از سر و صورتم داره عرق میریزه. الان حالت بهتره؟

جیون از لج جونهو میخواد حسودیش رو دربیاره که میگه:

_ نه، هنوز حالم خیلی خوب نیست. آخه جونسو نبود که بخونه.

جونهو که حسودیش شده با عصبانیت گوشه ی لبش رو میگزه، همین لحظه جونسو که از دگو برگشته وارد خونه میشه و با  بیحالی سلامی میکنه و میره تو اتاقش. تکیون میخواد بره پیش جونسو که وویونگ میگیرش و میگه:

_ بذار تنها باشه، الان نرو.

وویونگ در حال تمیز کردن خونه س چانسونگ یواشکی دستش رو میگیره و به اتاقش میبره.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - بعد از ظهر

 چانسونگ با نگرانی به وویونگ میگه:

_ امروز دیدم با سونگهی میگفتی و میخندیدی.

وویونگ: چطور مگه؟ واقعا دوست دخترته؟

چانسونگ: نه بابا، من حتی تا حالا بهش ابراز عشق نکردم.

وویونگ: پس نگران چی هستی؟

چانسونگ: ترسیدم که تو هم از روش ما استفاده کنی و پشیمون بشی. منم دیگه نمیخوام ادامه بدم. تو درست میگفتی، اگه همینطوری پیش میرفتم هم اون آسیب میدید و هم خودم عذاب وجدان میگرفتم.

وویونگ: خوبه مثل تکیون زیاد پیش نرفتی.

چانسونگ سرش رو پایین میندازه و میگه: 

_ اون خودش باعث شد که زیاد پیش نرم، خیلی خجالتیه.

وویونگ یاد لحظه ای که سونگهی پاش رو روی پاش گذاشته بود و عذر خواهی کرده بود می افته و میگه:

_ میدونم. ولی ای شیطون اگه خجالتی نبود تا کجا پیش میرفتی؟

چانسونگ با دست به سینه ی وویونگ میزنه و میگه:

_ تو هم که مثل جونهو فکر میکنی.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - بعد از ظهر

نیکون و وویونگ میخوان برن خرید که جیون ورقی رو به نیکون میده و میگه:

_ لطفا اینو برام بخر.

نیکون تا میاد ورق رو باز کنه جیون میزنه روی دست نیکون و میگه:

_ الان بازش نکن.

نیکون که ورق رو نیمه باز کرده و دیده توش چی نوشته با ناامیدی میگه:

_ توقع داری من یه همچین چیزی بخرم؟

جیون: خجالت میکشی بخری؟

نیکون: موضوع خجالت نیست، موضوع ...

یهو جیون وسط حرف نیکون میگه:

_ وای حواسم نبود همه تو رو میشناسن نمیتونی یه وسیله ی زنونه بخری. پس بذار خودم باهات بیام.

نیکون به پای جیون نگاهی میکنه و میگه:

_ با این پات میخوای بیای؟

جیون: خب آخه سونگهی حمومه و هانا هم خسته بود تازه خوابیده.

نیکون: خب بعدا میریم خرید.

جیون: نه، الان باید بریم.

نیکون: حالا که واجبه بیا بریم.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر

سونگهی از اتاق وویونگ بیرون میاد و به اطراف نگاه میکنه و میبینه هیچکس نیست، در اتاق چانسونگ رو میزنه و چانسونگ بیرون میاد. سونگهی میگه:

_ میدونی جیون کجاس؟

چانسونگ: با نیکون رفت خرید.

سونگهی: با اون پاش؟

چانسونگ: آره، گفت واجبه.

سونگهی: ببخشید مزاحم کارت شدم.

چانسونگ در اتاقش رو میبنده و سونگهی هم داره از جلوی در اتاق جونسو رد میشه که صدای گریه میشنوه. یه لحظه می ایسته و با خودش میگه: «جونسو داره گریه میکنه!» سریع یه لیوان آبمیوه برمیداره و در اتاق جونسو رو میزنه و وارد اتاق میشه.

 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونسو - عصر

 وقتی سونگهی میاد، جونسو که روی تختش دراز کشیده میشینه و میگه:

_ چیه؟

سونگهی آبمیوه رو به طرفش میگیره و میگه:

_ برات آبمیوه آوردم. از اون موقع که اومدی هیچی نخوردی.

جونسو: ممنون نمیخورم.

سونگهی همینطور لیوان رو بطرفش نگه داشته جونسو میگه:

_ میخوام تنها باشم.

سونگهی که لپاش از خجالت قرمز شده با مِن و مِن کردن میگه:

_ شنیدم داشتی گریه میکردی.

جونسو با کمی تندی میگه:

_ چرا اینقدر سمجی؟ گفتم میخوام تنها باشم.

   سونگهی سرش رو میندازه پایین و با خودش میگه: «من میتونم» و خیلی آروم به جونسو میگه:

_ من میدونم چرا گریه میکردی.

جونسو که نشنیده سونگهی چی گفته، میگه:

_ چی؟ یکم بلندتر بگو بفهمم چی داری میگی.

سونگهی یکم بلندتر میگه:

_ لطفا قوی باش. منم خیلی دلم برای مامان و بابام تنگ شده، ولی باید تحمل کنی.

جونسو با تعجب سونگهی رو نگاه میکنه و لیوان رو ازش میگیره و میگه:

_ بشین.

سونگهی کنارش میشینه و جونسو با غمی توی چشماش سونگهی رو نگاه میکنه و موبایلش رو به طرف سونگهی میگیره و میگه:

_ باز تو بابات رو داری اگه خیلی دلت تنگ شده بیا باهاش حرف بزن.

سونگهی سرش رو میندازه پایین و با ناراحتی میگه:

_ ولی اون با من حرف نمیزنه. باهام قهره.

جونسو: برای چی؟

سونگهی: مامان و بابام راضی نبودن که ما بیایم اینجا و خواننده بشیم.

جونسو شکه میشه و با خودش میگه: «اینا با این همه سختی اومدن اینجا و ما داریم مانع رسیدن به رویاشون میشیم.» جونسو آهی میکشه. سونگهی از یادآوری خانواده ش اشک توی چشمهاش جمع شده و جونسو با دیدنش بغض گلوش رو میگیره و سونگهی رو بغل میکنه و اشک از چشمهاش جاری میشه. سونگهی هم جونسو رو بغل میکنه و چندتا آروم به پشتش میزنه.



داخلی - فروشگاه - عصر

برعکس مواقع دیگه که دخترا با لباسهای وویونگ از خونه بیرون میومدن جیون با لباس دخترونه اومده فروشگاه، خریدش رو حساب میکنه و میخواد از فروشگاه بره بیرون که حسابدار فروشگاه با تردید میگه:

_ ببخشید خانم اون آقا که زیر نظر دارتت ( با دست نیکون که با کلاه و شال گردن و عینک دودی صورتش رو پنهون کرده رو نشون میده) نیکونه گروه 2PM نیست؟

جیون هول میشه و میگه:



پایان قسمت بیست و دوم

هیچ نظری موجود نیست: