بعد اینکه موو-کیول میگه بیاید مثل زن و شوهرها زندگی کنیم به جونگ-این میگه اینطوری شخصیت واقعیمون معلوم میشه، چیه به خودت اعتماد نداری؟ جونگ-این هم میگه باشه، اینطوری معلوم میشه کدوم شریک زندگی بهتری هستیم. مری بیچاره هم نشسته و هر چی میگه شما دارید چی میگید، موو-کیول و جونگ-این محلش نمیذارن و حرف خودشونو میزنن. جونگ-این میگه من به بهانه ی اینکه مری همسرداری یاد بگیره، از باباش اجازه میگیرم و میارمش خونه ی خودم... بعدش که از کافی شاپ میان بیرون مری به موو-کیول میگه این چی بود که گفتی؟ خوشت میاد من توی خونه ی اون زندگی کنم؟؟؟!!!! موو-کیول هم میگه نه، من اصلا همون چند ساعت هم که میری پیشش خوشم نمیاد، من فقط نمیخواستم که این وضعیت دیگه تکرار بشه، ولی اون پسره قبولش کرد، کی میدونست اینکارو میکنه؟؟ از اونطرف هم بابای مری و بابای جونگ-این بخاطر نگرانی بابای مری (که یه موقع مری با موو-کیول فرار نکنه) تصمیم میگیرن مری توی خونه ی جونگ-این زندگی کنه. مری که میره خونه، باباش میگه وسایلت رو جمع کن برو خونه ی جونگ-این، مری هم میگه حداقل بذار یه روز فکر کنم. و میره به موو-کیول زنگ میزنه و بهش میگه، موو-کیول هم ناراحت میشه که مری میخواد بره خونه ی جونگ-این. شب جونگ-این میاد خونه ی مری اینا و به بابای مری میگه وقتی مری اومد خونه ی من نگران مری نباش و..... وقتی داره میره مری بهش میگه حس من به تو فقط وفاداریه و احساسم به موو-کیول عوض نمیشه. جونگ-این هم میگه درکت میکنم، ما نمیتونیم راستش رو به بابات بگیم، یه شب خونه ی من بمون و فرداش برو خونه ی موو-کیول. موو-کیول هم توی خونه ش بی قراره و نمیتونه آروم بگیره و زنگ میزنه به مری و میگه میدونی که غیرقابل اعتمادترین چیز دنیا مَرده. خواب و بیدار باید مراقب یه مرد باشی. مری هم میخنده و میگه تو مرد نیستی؟ موو-کیول هم بهش برمیخوره و میگه من فرق دارم، کی رو داری با کی مقایسه میکنی؟ وقتی میخوای بری حموم دوبار چک کن حتما در قفل باشه، قبل اینکه بخوابی هم در اتاقت رو قفل کن. هیچوقت هم دامن کوتاه نپوش. بعد از شام هم از اتاقت بیرون نیا و حتما به من زنگ بزن. مری هم میگه مراقبم، اینقدر نگرانمی؟ موو-کیول هم آهی میکشه و میگه نمیدونم الان دارم چه غلطی میکنم. مری هم میگه بخاطر اینه که منو خیلی دوست داری. موو-کیول با حس حسودی و کنجکاوی میگه یادت نره هر شب بهم گزارش بدی. مری داره غذا و ظرف و ظروف توی ساکش جمع میکنه که باباش میاد میگه چرا اینا رو داری برمیداری؟ مری هم بهونه میاره که دوست داره توی اون ظرفا غذا بخوره و.....
فردا صبحش مری میاد خونه ی جونگ-این، جونگ-این بهش میگه خانواده شدنمون مبارک. همون کتابخونه ای که بهش داده بود رو براش اتاق خواب کرده و مری میره چندتا کتاب برمیداره میبینه اول هر کتابی یه پیام در مورد کتاب برای مری نوشته. موو-کیول هم توی خونه نشسته و ناراحته که چرا مری بهش زنگ نزده.هی میخواد به مری اس ام اس بده ولی پشیمون میشه و با خودش میگه تحملت همینقدره؟ (ولی قربونش بریم دل تو دلش نیست). بابای جونگ-این برای شام اومده پیش مری و جونگ-این،به مری انگشتر نامزدی میده و میگه اینو به عنوان قول ازدواج دستت کن. جونگ-اینم وایستاده داره نگاه میکنه باباش میگه چرا فقط نگاه میکنی؟ دستش کن. جونگ-این حلقه رو دست مری میکنه. باباهه که میره، مری حلقه رو درمیاره میده به جونگ-این و میگه نمیتونم اینو قبول کنم. جونگ-اینم میگه فقط چند وقت جلوی بابام نقش بازی کن. میاد انگشترو دوباره دست مری بکنه که یه لحظه صبر میکنه و بعد حلقه رو میذاره کف دست مری و میگه فقط موقتا نگهش دار. مری هم ناراحته. موو-کیول میره پیش دوستاش، دوستاش میگن بیا بنوش، ولی موو-کیول میگه امشب میخوام آهنگ بسازم نمیتنوم بنوشم. یهو یکیشون میگه امشب اولین شب مریه فکر میکنی داره چیکار میکنه؟ موو-کیول با مظلومیت میگه احتمالا خوابه. اونیکی دوستش با شیطنت میگه یعنی واقعا خوابه؟ زنها زود سست میشن و دیوارشونو میشکنن. فقط کافیه نور شمع با یه موسیقی آروم باشه، با نگاه با هم حرف میزنن... بعدش چونکه مری هم یه زنه غیر ممکنه طاقت بیاره و تسلیم نشه. اینا رو که دوستش میگه موو-کیول جوش میاره و یه لیوان برمیداره مینوشه. دوست مری میگه مری از این دخترا نیست. هی دوستاش درمورد همین حرف میزنن و موو-کیول ناراحت میشه و میزنه بیرون، میره روی تختش دراز میکشه و چشمهاشو میبنده و یاد حرف دوستش می افته و جونگ-این و مری رو تصور میکنه [که زیر نور شمع نشستن جونگ-این حوله تنشه (از همون حوله ها و دقیقا همون رنگ سبزش که ته-کیونگ توی سریال تو زیبایی تنش بود) روبه روی هم نشستن و به هم نگاه میکنن و جونگ-این میاد جلو موهای مری رو ناز میکنه و مری هم طاقت نمیاره بلند میشه و مثلا همدیگه رو میبوسن] موو-کیول یهو با وحشت از فکر میاد بیرون و تلفنش داره زنگ میزنه، میبینه مریه جواب میده و هنوز سلام نکرده میگه چرا هنوز بیداری؟ مری هم توی اتاقش نشسته و میگه دارم یه کاری میکنم، یه رازه؟(بافتنی ژاکت موو-کیول جلوشه) موو-کیول هم عصبانی میشه و میگه رازی هم هست که نتونی به من بگی؟ مری هم میگه آره. الان توی اتاقمم که کارگردان بهم داده. موو-کیول میگه دوستش داری؟ مری هم میگه از اونی که فکر میکردم بهتره. موو-کیول هم با عصبانیت میگه اگه اونجا رو دوست داری برای همیشه همونجا بمون، اصلا دیگه نیا اینجا. گوشی رو قطع میکنه و با خودش میگه نکنه واقعا همونجا بمونه؟! بعد با ناراحتی به خونه ش که یه اتاق کوچیک و درهم برهمه یه نگاه میکنه.(الهی قربون اون خونه ی کوچیکت بریم)
مری هم تا صبح نمیخوابه و ژاکت موو-کیول رو میبافه و تمومش میکنه. صبح جونگ-این داره توی آشپزخونه میز صبحانه رو میچینه که مری میاد داره نگاهش میکنه ولی جونگ-این متوجه نمیشه، جونگ-این برای خودش داره تمرین میکنه که چطوری به مری تعارف کنه و... مری اول تعجب میکنه ولی بعدش میخنده و میگه داری چیکار میکنی؟ جونگ-اینم که ضایع شده به روی خودش نمیاره. سر کار جونگ-این به موو-کیول میگه سو-جون بعد از مصاحبه غیبش زده جایی هست که امکان داشته باشه بره؟ موو-کیول هم میگه به من ربطی نداره از این به بعد منو درگیر مشکلات سو-جون نکنید. راستی، دیروز توی خونه ت برای مری اتفاقی نیافتاد؟جونگ-این لبخندی میزنه و میگه در مورد شب اولمون کنجکاوی؟ موو-کیول پوزخند میزنه و میگه اصلا هم کنجکاو نیستم (آره جون خودت داری از کنجکاوی میمیری) جونگ-این میگه مستقیم از خود مری بشنوی احتمالا برات واضحتر میشه. لبخند شیطانی ای میزنه و میره، موو-کیول هم با عصبانیت بهش نگاه میکنه. حالا این موو-کیول بدبخت توی راه خونه هی با خودش میگه شب اول دیگه چیه؟ کی گفته شب اول؟ میخواد به مری زنگ بزنه که پشیمون میشه و با مشت به قلبش میکوبه و با خودش میگه جوش نیار... به مری اعتماد کن... و کل راه همینو با خودش تکرار میکنه. مری میره خونه ی موو-کیول، مامان موو-کیول حلقه ی مری رو میبینه و میگیره نگاهش کنه، مری هم دنبال یه جای مناسب برای ژاکته س که کادوش کرده. مری داره هدیه ش رو میذاره توی یخچال که موو-کیول زودی ببینش، مامان موو-کیول هم میپرسه انگشترت رو به من قرض میدی؟ مری هم که حواسش به کادوشه میگه بله؟ (بیچاره منظورش "چی؟" بود) مامانه هم زودی برای خودش "بله" برداشت میکنه و با انگشتر میذاره میره. همین موقع یهو بابای مری زنگ میزنه و میگه دارم میام پیشت. مری هر چی میگه نیا، باباهه محل نمیذاره و گوشی رو قطع میکنه... مری بیچاره هم سریع خودشو به خونه ی جونگ-این میرسونه و درست قبل اینکه باباش از ماشین پیاده بشه میرسه. مری به موو-کیول زنگ میزنه و موو-کیول خوشحال میشه میگه الان دارم میام خونه، منتظرم باش. ولی مری میگه بابام یهو اومده خونه ی جونگ-این، مجبور شدم برگردم. موو-کیولم ناراحت میشه میره خونه میبینه مامانش داره ساک میبنده که بره پاریس. موو-کیول از مامانش میپرسه تو که بدهی داشتی، پول از کجا آوردی؟ مامانش هم میگه مری اصرار کرد که حلقه شو یه جا گرو بذارم و برم. موو-کیول عصبانی میشه و میگه چرا اینکارو کردی؟ دیگه نمیتونم تحمل کنم، من دیگه پسر تو نیستم. مامانش هم میگه ناراحت شدی؟ موو-کیول هم اشک توی چشماش جمع شده میگه ناراحت؟ میدونی چقدر منو ناراحت کردی؟ وقتی بهم نیاز داری میای و وقتی من بهت نیاز دارم منو تنها میذاری، میدونی هربار که اینکارو کردی چقدر برای من سخت بوده؟ دیگه جلوی من ظاهر نشو. با عصبانیت میذاره میره.
جونگ-این میاد خونه، بابای مری و مری رو میبینه و تعجب میکنه که هنوز مری خونه شه. مری به جونگ-این میگه هرموقع بابام رفت من میرم خونه ی موو-کیول. همینطور که دارن حرف میزنن یهو موو-کیول به مری زنگ میزنه و میگه جلوی در خونه ی جونگ-اینم. مری یواشکی میره بیرون و میگه چرا اومدی اینجا؟ یکم صبر میکردی من میومدم. موو-کیول که ناراحته میگه فکر کردی من مسخره ام؟ حالا که داری توی یه خونه ی خوب و با یه خانواده ی پولدار زندگی میکنی، به من صدقه میدی؟ تو به مامانم انگشتر دادی؟ مری هم میگه نه من بهش ندادم.... ولی موو-کیول وسط حرفش میگه نیاز ندارم که یه زن بهم ترحم کنه، اگه میخوای اینطوری رفتار کنی پس بیا همینجا تمومش کنیم. مری هم اشک توی چشماش جمع میشه و میگه نباید اینقدر بی ملاحظه حرف بزنی. موو-کیول هم با عصبانیت و بلندتر میگه کی بود که اول بی ملاحظه رفتار کرد؟ موو-کیول میره و مری هم اشک از چشماش سرازیر میشه و جونگ-اینم میاد و با ناراحتی نگاهش میکنه. موو-کیول هم ناراحت برمیگرده خونه و میره در یخچالو باز میکنه و کادوی مری رو میبینه و ژاکته رو که میبینه ناراحت میشه که با مری اونطوری رفتار کرده. بابای مری هم اینقدر نوشیده خوابش برده و مری از فرصت استفاده میکنه و میره خونه ی موو-کیول و میبینه موو-کیول خونه نیست و جعبه ی کادو رو میبینه که روی میز خالیه و یاد حرف موو-کیول می افته (که میگفت دوست دارم زودتر بپوشمش و برم زمین اسکیت). موو-کیول ژاکتو پوشیده و توی زمین اسکیت تنها و ناراحته و چشم براه مریه. دیگه اشک توی چشماش جمع شده و ناامیده که یهو مری رو بین مردم میبینه و مری صداش میکنه و موو-کیول خوشحال میشه میره پیشش، ژاکت رو به مری نشون میده و میگه چطوره؟ مری میگه خوشگله. همدیگه رو بغل میکنن و با هم اسکیت بازی میکنن. سو-جون و لی-آن دارن حرف میزنن که مدیر بانگ میاد و سو-جون به مدیر بانگ میگه عکسامو فروختی زندگیت بهتر شد؟ مدیر بانگ میگه که من اینکارو نکردم. خلاصه با هم دعواشون میشه و گیس و گیس کشی میکنن.
مری و موو-کیول دست توی دست هم میان خونه، مری میخواد بره بشینه که موو-کیول، مری رو به طرف خودش میکشه و بغلش میکنه بعدش با ذوق به هم نگاه میکنن و میخوان همدیگه رو ببوسن که یهو دوستاشون که توی خونه قایم شده بودن برقا رو روشن میکنن و بهشون میگن میخوایم اولین شب با هم بودنتون رو خاطره انگیز کنیم و جشن بگیریم (جون خودتون...شما که نذاشتید) با هم بازی میکنن و توی بازی به موو-کیول میگن مری رو ببوسه ولی موو-کیول لپ مری رو میبوسه و دوستاشون شاکی میشن، مری و موو-کیول هم زودی از خونه میزنن بیرون و میرن توی پارک میشینن، مری میگه سردمه. موو-کیول هم میگه میخوای برات یه آهنگ گرم بزنم، این آهنگو هر دفعه به تو فکر کردم ساختم. موو-کیول آهنگو میزنه و مری هم با ذوق گوش میده. آهنگ که تموم میشه مری میگه خیلی احساس گرم و خوبی به آدم میداد. موو-کیول هم میگه این احساسیه که تو بهم میدی، این آهنگ برای توئه. مری خوشحال میشه و موو-کیول از مری میخواد که برای این آهنگ شعر بگه.
صبح موو-کیول مری رو میرسونه خونه ی جونگ-این، جلوی در یهو بابای مری میاد بیرون و موو-کیول پشت دیوار قایم میشه و مری هم سریع میره جلوی باباشو میگیره و به بهانه ی صبحانه میبرش تو. مری همینطور که داره به آهنگی که موو-کیول ساخته گوش میده به اتفاقای بین خودش و موو-کیول فکر میکنه و شعرش رو مینویسه. به موو-کیول زنگ میزنن و میگن سو-جون اینقدر نوشیده بیهوش شده و ما به شماره 1 تلفنش زنگ زدیم. موو-کیول که گوشی رو قطع میکنه پشت سرش مری زنگ میزنه و به موو-کیول میگه شعر رو نوشتم و میخواد درمورد شعر حرف بزنه که موو-کیول میگه الان یه کار فوری دارم که باید برم بیرون، بعدا حرف میزنیم. مری هم توی فکر میره که این وقت صبح چه کاری میتونه داشته باشه. موو-کیول سو-جونو میبره خونه ی سو-جون و بهش میگه بدهیت به کارگردان رو بده، حداقل کارا رو درست کن بعد فرار کن، مثل خود سو-جون. و میره. چهارتایی (موو-کیول، جونگ-این، مری، سو-جون) با هم میرسن اداره. سو-جون از جونگ-این عذرخواهی میکنه که غیبش زده بود. سو-جون میخواد آهنگی که برای سریال ساختن رو بخونه ولی تا میبینه آهنگساز موو-کیوله و شاعر مریه، میاد به موو-کیول میگه از من میخوای آهنگی که عشقتونو اعلان میکنه رو بخونم؟ موو-کیول میگه باید حرفه ای باشی، نباید به کسایی که آهنگو ساختن نگاه کنی. سو-جون هم ورقها رو پرت میکنه و میگه عمرا، بمیرم هم نمیخونمش........
این سو-جون هم که بازیش گرفته!!!!! مری و موو-کیول بخاطر سریال جونگ-این به خودشون سختی دادن و مری رفته خونه ی جونگ-این زندگی میکنه که زودتر سریالش با موفقیت ساخته بشه... هی این سو-جون میاد خراب کاری میکنه...
پایان قسمت یازدهم
۸ نظر:
سلام
وای یه خبر خیلی باحال
شما میدونستید لی یونگ ئه اومده ایران؟اولش که من شنیدم فکر کردم شایعه ست ولی عکساشو که دیدم واقعا دو تا شاخ رو سرم سبز شد...افشین قطبی و علی دائی و رحیم مشائی!و... رو هم دیده قراره تو سریال قهوه تلخ مدیری بازی کنه حتی خود مهران مدیری ام رفته استقبالش (موقع ورود یه شال قرمز سرش بوده)من جدی جدی کپ کردم وقتی خبرشو خوندم فکر کن یه روز جانگ گیوم سوکم بیاد ایران:-)
راستی
دستتون درد نکنه
خیلی این قسمت جیگر بود
Thank you so much,it was great
سلام حالتون خوبه؟ترجمه هاتون خيلي باحاله مخصوصا پارازيت هاتون من زياد اينترنت نميام ولي وقتي سايت شما رو ديدم زود زود ميام بخاطر ترجمه هاتون مممممممممممممممنون مهري
دستت درد نکنه دیگه داشتم دیوونه می شدم
مرسی
منتظر قسمت دوازدهمم
بای
من طرفدار جانگ اینم ، موکیول بامزه است اما بچه است ، دلم می خواد آخرش مری با جانگ این ازدواج کنه ، در حال حاضر دارم این سریال رو از kbs دنبال می کنم و نمی دونم آخرش چی میشه ولی احتمالا گیون سوک برنده میشه :(
D: اشکال نداره ، موکیول هم بد نیست D:
واقعا مرسی عزیزم کارت حرف نداره لطفا زودتر قسمت 12 رو بذار
سلام دوشنبه نتونستم قسمت 13و14 ببينم امروزم (سه شنبه) هم يه سريال ديگه داره نشون ميده چه خبره اينجا مگه 16 قسمت نبود(با من ازدواج كن مري)؟؟؟؟
ارسال یک نظر