۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

خلاصه و کپچرهای قسمت پانزدهم سریال با من ازدواج کن مری - Marry me Mary

بعد از اینکه موو-کیول مری و توی بغل جونگ-این میبینه عصبانی میشه و میذاره میره بیرون، مری هم دنبالش راه می افته و میگه اشتباه نکن اومده بودم تا همه چیزو با جونگ-این تموم کنم. موو-کیول هم میگه با اونطوری بغل کردن میخواستی تموم کنی؟! (ای نامرد خودتو یادت نمیاد، البته تقصیر تو هم نیست) مری میگه اینطوری حرف نزن. موو-کیول هم میگه پس من اشتباه برداشت کردم. و میذاره میره، یهو صحنه یی که دیده بود میاد جلوی چشمش و اشک توی چشماش جمع میشه و آه میکشه. مری هم میره خونه ی موو-کیول و دوستاش بهش زنگ میزنن و میگن ما جشن گرفتیم بیا. ولی مری میگه منتظر موو-کیولم. و نمیره، دوستاش هم از صداش میفهمن که داره گریه میکنه و شک میکنن با موو-کیول دعواش شده باشه. موو-کیول هم ناراحت توی اتوبوس نشسته و مردم نگاهش میکنن و ازش عکس میندازن ، اونم پیاده میشه. مری هم به وسایلی که آماده کرده بود با حسرت نگاه میکنه و تا پرده ی تختشون رو میبینه یاد هدیه ای که موو-کیول برای تولدش ازش خواسته بود میافته و ناراحت میشه (الهی جیگرمون کباب شد) که یهو موو-کیول میاد و مری هم میگه امروز به جونگ-این گفتم که طلاق میخوام. ولی موو-کیول میگه حرف نزن، نمیخوام امروز به هیچ توضیحی گوش بدم. مری هم درحالی که گریه میکنه میگه اینطوری نباش، امروز تولدته و من کلی زحمت کشیدم تا با هم جشن بگیریم، بیا شمع ها رو روشن کن.... که یهو موو-کیول داد میزنه میگه گفتم که حرف نزن.... میدونی از وقتی دیدمت سخترین چیز چی بوده؟ یه شبه عوض شدم، حتی روش موسیقیم هم عوض شد، اما بخاطر تو تحملش کردم، اما تو.... (اشک توی چشماش حلقه زده) جونگ-این برای تو چیه؟ کسیه که براش افسوس بخوری؟ مری هم میگه نه، وقتی میدونی چرا میپرسی؟ موو-کیول هم سرشو تکون میده و میگه هیچی نمیدونم، زنی که امروز دیدم برام کاملا غریبه بود. روش رو از مری برمیگردونه و میگه برو. مری هم ناراحت و ناامید از خونه ی موو-کیول میاد بیرون. موو-کیول هم با عصبانیت وسایل تزئینی که مری با زحمت تزئین کرده بود رو میکنه.

MMM-1422.jpg MMM-1423.jpg MMM-1424.jpg MMM-1425.jpg MMM-1426.jpg MMM-1427.jpg MMM-1428.jpg MMM-1429.jpg MMM-1430.jpg MMM-1431.jpg MMM-1432.jpg MMM-1433.jpg MMM-1434.jpg MMM-1435.jpg MMM-1436.jpg MMM-1437.jpg 

مامان موو-کیول توی خونه ی بابای مریه که میبینه برای عروسی مری و جونگ-این کارت دعوت هم دارن پخش میکنن و میاد خونه ی موو-کیول و از مری بد میگه ولی موو-کیول میگه مری از اون دخترا نیست (خب تو که میدونی چرا دختر مردمو اذیت میکنی) مامانه کارت عروسی رو بهش نشون میده و موو-کیول هم عصبانی میشه و میگه این غیرممکنه، اینو از کجا آوردی؟ مامانه هم میگه از خونه شون آوردم. موو-کیول هم میگه دیگه نمیخواد برگردی اونجا من حلقه رو برگردوندم. مری هم میره خونه شون و به باباش میگه که به جونگ-این گفتم طلاق میخوام. باباهه هم عصبانی میشه و مری هم گریه میکنه و میگه من امروز خیلی خسته ام. میره توی اتاقش و باز هم ناراحته و گریه میکنه. جونگ-این هم توی خونه ش ناراحت توی فکره. فرداش موو-کیول میره پیش جونگ-این و بهش میگه نقشه ات همین بود؟ لباس عروس تنش کردی و کارت دعوت فرستادی، اینا همش یه حیله س که واقعا عروسی کنی؟ جونگ-این هم میگه بابام تدارک عروسی رو آماده کرده. موو-کیول میپرسه مری رو دوست داری؟ جونگ-این هم میگه انکارش نمیکنم، اما نمیخوام بخاطر دیروز با مری برات سوءتفاهم بشه. مری هم چون ناراحته میره کتابفروشی که یهو میبینه جونگ-این هم کنارش نشسته و داره کتاب میخونه، به جونگ-این زنگ میزنن و میگن که موو-کیول نرفته سر کار. موو-کیول هم نشسته با گیتار یه آهنگ خشن میزنه و حرصش رو خالی میکنه که یهو جونگ این میاد و سیم گیتار رو درمیاره، جونگ-این به موو-کیول میگه چرا نرفتی سر کار. موو-کیول میگه قبلا که گفتم دیگه باهات کار نمیکنم. جونگ-این هم میگه انگار تو آدمی هستی که روی قولش نمیمونه، اگه کسی که مری اینقدر دوستش داره اینطوریه، پس من یه شانس خوب دارم. موو-کیول هم میگه مزخرف نگو. جونگ-این میگه نمیتونم بذارم مری بیاد پیش آدمی مثل تو. (حواست به حرف زدنت باشه، مگه موو-کیول چشه؟) خلاصه باهم بحث میکنن.


دوستای مری و موو-کیول ناراحتن که اونا دعواشون شده و میخوان آشتیشون بدن بهشون زنگ میزنن و به یه بهانه ای میگن بیاید. مری هم میخواد به موو-کیول اس ام اس بده که یهو دوستاش زنگ میزنن. موو-کیول میاد و میبینه دوستاش یه فضای رمانتیک با شمع و آهنگ عاشقانه درست کردن، نقشه شون رو میفهمه و میاد بیرون یهو جلوی در مری رو میبینه. بازم موو-کیول بهش بی محلی میکنه و مری میگه خیلی بدی، تا کی میخوای عصبانی باشی؟ موو-کیول میزاره میره و نقشه ی دوستاشون نمیگیره. موو-کیول میره خونه و با عصبانیت یه لگد میزنه به یه ظرف و یهو از توش کادوی مری که برای کریسمس خریده بود (همون تقویت کننده ی مو) ازش میافته بیرون و موو-کیول هم با ناراحتی بهش نگاه میکنه، سو-جون بهش زنگ میزنه و میره دیدن سو-جون. سو-جون بهش میگه امروز سر کار جاتو پر کردم، فقط بخاطر تو نبود، من به کارگردان جونگ-این وفادارم. موو-کیول هم پوزخندی میزنه میگه وفاداری؟. فرداش برای کار اعضای تولید سریال جونگ-این میخوان برن یه سمینار و مری هم داره میره که باباش هی میگه برو با جونگ-این خوش بگذرون. بابای جونگ-این هم برای خودش شاده و دستور میده کارت عروسی رو توی اداره ی جونگ-این پخش کنن. مری که میره اداره میبینه همکارا میدونن که مری و جونگ-این دارن عروسی میکنن و ناراحت میشه و نمیخواد بره سمینار که دوستاش میان و میگن جونگ-این دعوتشون کرده و مری رو بزور میبرن توی اتوبوس، مری و جونگ-این جدا نشستن که همکارشون میاد میگه چرا شما که میخوایید عروسی کنید جدایید و جونگ-اینو میبره پیش مری بشینه و ازشون عکس هم میندازه ولی مری اصلا توی باغ نیست و یه جای دیگه س، وسط راه جونگ-این خوابش برده و سرش میافته روی شونه ی مری، مری هم سر جونگ-اینو برمیداره و به صندلی تکیه میده ولی بازم سر جونگ-این میافته روی شونه ی مری و مری هم با ناراحتی نگاهش میکنه.

MMM-1449.jpg MMM-1450.jpg MMM-1451.jpg MMM-1452.jpg MMM-1453.jpg MMM-1454.jpg MMM-1455.jpg MMM-1456.jpg MMM-1457.jpg MMM-1458.jpg MMM-1459.jpg

موو-کیول هم توی خونه تنها نشسته و داره توی تلویزیون شوء خودش (آهنگ "سلام، سلام" همون آهنگی که برای مری ساخته بود و مری شعرشو گفت) رو نگاه میکنه که سو-جون بهش زنگ میزنه و ازش میخواد که بره سمینار ولی موو-کیول قبول نمیکنه. مری اینا به محل سمینار میرسن و سو-جون میره به مری میگه فکر میکردم واقعا موو-کیول رو دوست داری، ولی الان داری با جونگ-این عروسی میکنی. خلاصه سو-جون به مری تیکه میندازه و میره. مری هم که از قبل ناراحته هی مردم هم ناراحتترش میکنن و میره توی جنگل و بالای یه کوه توی راه هم هی یاد خاطراتش با موو-کیول میافته و گریه میکنه. موو-کیلو هم توی خونه ش نشسته و به گردنبند گربه ای که برای مری خریده بود نگاه میکنه. وقتی مری میرسه بالای کوه همینطور که گریه میکنه داد میزنه موو-کیول متاسفم، بخاطر من خیلی سختی کشیدی، هم عروسی...هم زندگی کردن باهم، همش تقصیر من بود، اما من میخواستم توی عشق با تو شاد باشم، بخاطر رنجی که کشیدی واقعا متاسفم. مری میشینه و گریه میکنه، جونگ-این هم که دنبالش اومده بود از دور وایستاده و با ناراحتی نگاهش میکنه، میاد جلو بلندش میکنه و میگه بیا وقتی رفتیم پایین همه چیزو به حالت عادیش برگردونیم. سو-جون به موو-کیول زنگ میزنه و میگه مری و جونگ-این گم شدن و موبایلهاشون هم جا گذاشتن. موو-کیول هم نگران میشه و سریع میاد محل سمینار. از اینطرف هم سو-جون اینا هرچقدر توی جنگل دنبال مری و جونگ-این میگردن پیداشون نمیکنن و منتظر میشن پلیس بیاد پیداشون کنه. مری و جونگ-این هم راه رو پیدا نمیکنن که برگردن، مری میگه ببخشید بخاطر من اینطوری شده. جونگ-این هم میگه اشکال نداره، شاید این آخرین باری باشه که ازت کلمه ی ببخشید رو میشنوم. همینطور که دارن راه میرن یهو پای مری به ریشه ی درخت گیر میکنه و داره میافته که جونگ-این میگیرش و با هم غلت میخورن و سر جونگ-این میخوره به یه سنگ و بیهوش میشه (الهی).


موو-کیول میاد و میخواد بره جنگل دنبال مری و جونگ-این که سو-جون میخواد نذاره ولی موو-کیول میگه اگه الان نرم بقیه ی عمرم افسوس میخورم. بلاخره موو-کیول راه میافته تنهایی توی جنگل دنبالشون میگرده و از اونطرف هم مری جونگ-این که بیهوشه رو بغل کرده که سردش نشه و موو-کیول هم یهو میبینه بازم مری جونگ-اینو بغل کرده و متعجب میشه. جونگ-اینو میبرن بیمارستان ولی هنوز بهوش نیومده و مری پیشش مونده، مری که از اتاق درمیاد، موو-کیول توی راهرو وایستاده و نگاهش میکنه. موو-کیول میره خونه ش و مامانش براش غذا پخته وقتی موو-کیول غذا رو میخوره یهو یاد غذایی که مری براش پخته بود میافته و بغض گلوشو میگیره؛ مامانش هم میگه ایندفعه عاشق یه دختر خوشگل بشو و به مری نشون بده که چه زندگی خوبی داری. موو-کیول هم داغ دلش تازه تر میشه و با حرص غذا رو میخوره (اما مگه اون بغضه میذاره غذا از گلوش پایین بره). جونگ-این که بیهوش شده شرکتش هم بهم ریخته ولی سو-جون به کارها رسیدگی میکنه (نه بابا وفادار) موو-کیول هم میاد درخواست لغو قرارداد میده، سو-جون بهش میگه قبلا هم همینطوری بودی، اونموقع اون مردی که جلوی خونه ام باهاش بحث کردمو اشتباه گرفتی و نیومدی تا حقیقتو ازم بشنوی، صادقانه ازت میخوام کاری که با من کردی رو با مری نکنی، اگه ایندفعه هم فرار کنی واقعا بدبخت میشی. حالا چهار روزه جونگ-این بیهوشه و مری هم این چهار روزو پیشش بوده. توی بیمارستان موو-کیول میره پیش مری، مری میگه جونگ-این بخاطر من زخمی شده، میخوام تا موقعی که بهوش بیاد پیشش بمونم. موو-کیول میگه به اندازه ی کافی پیشش موندی، اگه الان اینکارو نکنم دیگه نمیتونی جونگ-اینو ترک کنی، بخاطر اینکه این چهار روز باهات سرد بودم و ازت دوری میکردم متاسفم. مری اشک توی چشماش حلقه زده و میگه نمیشه تا موقعی که جونگ-این بهوش بیاد منتظر بمونیم؟ هرموقع بهوش اومد حتما میام پیش تو. موو-کیول هم میگه اگه الان نتونی بهم جواب بدی بعدا هم همینطوره، من یا کارگردان؟ مری چیزی نمیگه و موو-کیول متعجب و ناراحت میشه و میگه پس جوابت اینه؟ باز هم مری چیزی نمیتونه بگه و موو-کیول بلند میشه میره، مری هم همینطور که نشسته گریه میکنه........... 


حالا موو-کیول یه بار اومد آشتی کنه، اما این مری با این وفاداریش ما رو کشته!!!
حالا چی میشه؟!!! جونگ-این کی بهوش میاد؟؟؟؟ اصلا بهوش میاد؟؟؟!!!

پایان قسمت پانزدهم

۵ نظر:

Zeinab گفت...

Thank you so much

ه گفت...

خدایا ، این موکیول چطور می تونه اینقدر سنگدل باشه که تا میاد خونه شروع کنه وسایل مری رو جمع کنه و پس بفرسته؟ چطور دلش میاد؟ اینقدر سریع؟
خداییش لیاقت مری رو نداره.

kataneh گفت...

سلام ميخواستم بپرسم چطوري ميتونم شما رو تو blogspotخودم addكنم اگه خواستيد يه سري به
violet-clove.blogspot.cpmبزنيد ممنون ميشم

اناهیتا گفت...

خیلی قشنگ بود واقعا ممنون اما می خواستم بگم بعد از خلاصه ی این سریال خلاصه ی سریال پسران فراتر از گل از قسمت اولش را بگذارید مرسی ممنون.

ناشناس گفت...

چرا اين قدر اذيت مي كني قسمت آخر بزار ديگه