جونسو صورتش رو به صورت جیون نزدیک میکنه، جیون چون نمیخواد چشم توی چشم جونسو بشه سریع چشمهاشو میبنده. همین لحظه جونهو وارد اتاق نشیمن میشه و با تعجب به اون دوتا نگاه میکنه و میگه:
_ دارید چیکار میکنید؟
نیکون به جونهو میگه:
_ بیا... داریم بازی میکنیم.
جیون که با صدای جونهو چشماش رو باز کرده یهو چشم توی چشم جونسو میشه و نمیتونه ازش چشم برداره، صدای سونگهی که قبلا گفته بود: «چشمای جونسو جادوئیه» هی توی گوش جیون تکرار میشه، همین لحظه جونسو مثل سکانس سریال عطسه میزنه و سونگهی سریع بلند میشه و میگه:
_ پسران برتر از گل.
نیکون رو به جونهو میگه:
_ چرا همونجا وایستادی بیا توی گروه ما.
جونهو به طرف گروه اول میره و میگه:
_ نه، من میخوام همگروه اینا باشم.
از گروه دوم تکیون و هانا جلو میان و جونهو سریع میگه:
_ گرمای عشق.
همگروهیاش با تعجب بهش نگاه میکنن و تیکون و هانا اول ادای از سرما لرزیدن رو درمیان و بعدش همدیگه رو بغل میکنن و مثلا گرم میشن و نمیلرزن. یهو وویونگ با لحجه ی بوسانیش میگه:
_ این چه چرت و پرتیه دیگه؟
هانا و تکیون یک بار دیگه همون رو اجرا میکنن و نیکون میگه:
_ سردتونه، همدیگه رو بغل میکنید گرمتون میشه.
وویونگ: یعنی داری میگی اینا الان دارن گرمای عشق رو نشون میدن؟
تکیون: به این خوبی نشون دادیم. خودت بودی چطوری اجراش میکردی؟
وویونگ بلند میشه و دست نیکون رو میگیره و بغلش میکنه و مثل جاری شدن آب خیلی روان میافته روی زمین. جونسو میگه:
_ نیاز نیست کسی توی عشق ذوب بشه، همون که گرم بشه کافیشه.
سونگهی رو به وویونگ میگه:
_ نه خیلی قشنگ بود، اون حرکت ذوب شدن رو خیلی روان اومدی، میشه به منم یاد بدی؟
وویونگ: باشه حالا بعدا.
از گروه اول جونهو بلند میشه و میخواد جیون رو کمک کنه تا بلند بشه که نیکون میگه:
_ چرا بازم جیون؟ اون بیچاره پاش درد میکنه یکی دیگه رو به عنوان یارت بیار.
جونسو بلند میشه و با جونهو جلو میرن، تکیون میگه:
_ جنگل.
جونهو و جونسو میرن مثل درخت می ایستن و جونسو انگار که باد بهش میخوره، تکون میخوره و یواشکی صدای باد درمیاره. وویونگ میگه:
_ اِ... داداش جر نزن، از خودت صدا درنیار.
جونسو دیگه صدا درنمیاره و هیچ کدوم از همگروهیاشون متوجه نمیشن و میبازن. گروه برنده، بازنده ها رو جریمه میکنه که خونه رو تمیز کنن. جیون که پاش آسیب دیده میشینه و تلویزیون نگاه میکنه و جونهو ادعاش میشه که اصلا توی بازی نبوده، کمک نمیکنه و میشینه. جونسو اتاقا رو جارو میکنه و سونگهی و چانسونگ هم گردگیری میکنن.
داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - عصر
سونگهی سعی میکنه گاز رو روشن کنه که چانسونگ میاد نزدیکش میایسته و دستش رو روی دست سونگهی میذاره و میگه:
_ بذار روشنش کنم.
سونگهی سریع دستش رو میکشه کنار و صورتش رو برمیگردونه طرف چانسونگ که صورت به صورت میشن و سونگهی تا میخواد خودشو عقب بکشه چانسونگ کمرش رو میگیره و به طرف خودش میکشه و میگه:
_ حواست به پشتت باشه.
سونگهی همینطور که توی بغل چانسونگه صورتش رو برمیگردونه و جیون که با عصا رد میشه رو میبینه.

سونگهی دستش رو روی سینه ی چانسونگ میذاره و میخواد آروم از بغل چانسونگ بیاد بیرون ولی چانسونگ نگهش داشته و میگه:
_ باید بیشتر حواست به خواهرت باشه.
جیون که فاصله ی زیادی از سونگهی داره، خودشو به اون راه میزنه و با پای آسیب دیده ش سریع از آشپزخونه بیرون میره. سونگهی با تعجب به چانسونگ نگاه میکنه و چانسونگ آروم آروم رهاش میکنه و لبخندی میزنه و لپ سونگهی رو میکشه و میگه:
_از این زاویه خیلی بانمکی.
سونگهی از خجالت سرش رو میندازه پایین و چانسونگ گاز رو روشن میکنه و میگه:
_ روشن شد، کارتو بکن.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
جیون که از آشپزخونه میاد بیرون خشکش زده و با خودش میگه: «یعنی چانسونگ اینقدر از سونگهی خوشش اومده!؟» جونسو که داره رد میشه میگه:
_ مادربزرگ روح دیدی؟
جیون به خودش میاد و میگه:
_ نه، پدربزرگ.
جونسو: اینجا رو باش کی به من میگه پدربزرگ!
جیون: اگه من مادربزرگم پس تو هم پدربزرگی دیگه.
جونسو پوزخندی میزنه و میگه:
_ چیه؟ نکنه دوست داشتی پانتومیمی که بازی کردیم واقعی بود؟
جیون با شیطنت میگه:
_ هه... فکر کردی چون لبات خوشگله قبولت میکنم؟ نه آقا، من هر کسی رو قبول نمیکنم.
جونسو تعجب میکنه و سریع به اتاقش میره.
داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - شب
همه در حال شام خوردن هستن، جونسو که ماسک دهن به صورتش زده وارد آشپزخونه میشه. نیکون به جونسو میگه:
_ بازم چیزیت شده؟
جونسو درحالی که میشینه میگه:
_ نه، فقط یه ذره سرما خوردم نمیخوام هوا ویروسی بشه.
جونسو برای اینکه غذا بخوره ماسک رو میبره بالا و قاشق رو میذاره دهنش. جیون میگه:
_ جونسو، اینطوری که هیچ فرقی نداره، ماسک رو داری میزنی بالا.
جونسو با هل میگه:
_ لبهام معلوم میشه؟
جیون با تعجب میگه:
_ اینو بخاطر لبهات زدی؟ چون گفتم خوشگله؟!
همه با تعجب به جونسو نگاه میکنن و جونسو سریع میگه:
_ تو کی همچین حرفی زدی؟
جیون میزنه زیر خنده و میگه:
_ پس اوندفعه هم بخاطر اینکه سونگهی گفته بود چشمات خوشگله عینک دودی زده بودی؟
همه میزنن زیر خنده و جونسو که مچش گرفته شده الکی سرفه میکنه و میگه:
_ نخیر، من سرما خوردم.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
تکیون سر کامپیوترش نشسته و هانا هم روی تخت نشسته. تکیون میگه:
_ دیشب غذای خوشمزه ای پخته بودی.
هانا با خوشحالی به تکیون نگاه میکنه و تکیون میره طرفش و آروم آروم صورتش رو بهش نزدیک میکنه هانا با تعجب نگاهش میکنه و تکیون درگوشش میگه:
_ ولی دیگه از اینترنتم استفاده نکن.
هانا شکه میشه و تکیون کنارش دراز میکشه و دستهاش رو میذاره زیر سرش میگه:
_ دوست ندارم بچه ها ناراحت بشن. هر چند، با کاری که کردی خودمم ناراحت شدم. من بهت اعتماد کردم و گذاشتم بیای توی اتاقم...
هانا با شرمندگی به تکیون نگاه میکنه و میگه:
_ ببخشید، دیگه این کارو نمیکنم. فقط میخواستم غذای خوشمزه ای درست کنم.

هانا کنار تکیون دراز میکشه و بغلش میکنه. تکیون اول متعجب میشه ولی لبخند الکی میزنه و هانا میگه:
_ الان مثل زن و شوهرا شدیم.
تکیون به هانا نگاه میکنه و احساس میکنه قلبش تندتر میزنه و ناخودآگاه لبخندی روی لبش میشینه، هانا که سرش نزدیک قلب تکیونه با ذوق میگه:
_ تکیون دارم صدای قلبت رو میشنوم.
لبخند از روی لب تکیون محو میشه و میشینه، الکی خمیازه میکشه و میگه:
_ من خیلی خوابم میاد، شب بخیر.
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - شب
سونگهی و جیون روی تخت دراز کشیدن و جیون میگه:
_ انگار با چانسونگ خیلی صمیمی شدی؟
سونگهی: خب با هم دوست شدیم.
جیون: من فکر میکنم اون از تو خوشش اومده.
سونگهی: چی داری میگی؟ مگه خودت نمیگفتی که رفتارهای مهربونشون رو اشتباه نگیرید.
جیون: ولی رفتار چانسونگ با تو فرق داره.
سونگهی: مگه با تو همینطور مهربون نیست؟
جیون: مهربون هست ولی امروز توی آشپزخونه خیلی فرق داشت.
سونگهی: به خاطر اون اتفاق داری میگی؟ اون فقط میخواست من به تو نخورم.
جیون: نه دیوونه، میدونی من چقدر ازت فاصله داشتم. چهارتا قدم دیگه هم جا داشتی بیای عقب.
سونگهی شکه میشه و میگه:
_ یعنی میخوای بگی از قصد بغلم کرد؟... آخه اون قبلاً هم بغلم کرده. بهت که گفتم ما با هم دوستیم.
جیون به پیشونی سونگهی میزنه و میگه:
_ اگه اونموقع به چشماش نگاه میکردی میفهمیدی که نگاهش فرق داره... من که حس میکنم دوستی نیست.
همین لحظه چانسونگ در میزنه و سونگهی رو صدا میکنه و میگه:
_ میای بیرون؟ کارت دارم.
جیون با هیجان میگه:
_ دیدی بهت گفتم.
۱ نظر:
Salam bacheha. khoobin? man samira hastam. nemidunam mano mishnasin ya na. man roo webe republicof2pm.com kar mikonam. tamame video hayi ke dorost kardin ro didam va vaghean khoshhalam az in ke hottest haye irani in animation haro dorost kardan. kheyli ghashang boodan. karetoon harf nadare. ye kari bahatoon dashtam khoshhal misham age ID e yahoo darin mano add konin ta bahatoon sohbat konam.
ارسال یک نظر